در موسسه تبریز شناسی برگزار شد؛
احمدپوری: اینجا تبریز من است/ اصالت تبریزی در قلم پردازی احمد پوری
خبرتبریز: «احمدپوری» نویسنده ای که اصالت تبریزی اش را با صدایی متفاوت در رمان خود منعکس کرده است، کسی بود که ندای دعوت او به تبریز، دلش را لرزاند و عشق به تبریز، خانه پدری و آشیان عشق مادری اش، او را به اینجا کشاند، در روز اول تابستان ۱۴۰۳، گرمی بخش موسسه تبریز شناسی شهرمان بود.
به گزارش نصر، «پشت درخت توت» دومین رمان «احمد پوری» است که در فضای تبریز رقم می خورد و به بهانه نقد و بررسی و اجرای زنده این کتاب، دویست و هفتمین جلسه نشست «باشگاه کافه کتاب» در موسسه تبریز شناسی میزبان آقای نویسنده بود. نویسنده کتاب، شخصی است که اثر گذار بوده در جامعه ادبی؛ بیشتر شعر ترجمه کرده ولی مولفی درون وی نهفته بود که در تالیف آثاری چون «دو قدم این ور خط»، «فقط ده ساعت» و «پشت درخت توت »ظهور و بروز یافته است.
«جلال شمع سوزان»، مدیر جلسه و مدیر عامل موسسه تبریز شناسی، در ساحت یک نویسنده فرم داستان «پشت درخت توت» را بررسی کرد و به شکل بدیع این رمان اشاره کرد؛ در رمانی که نویسنده با روح داستان خود مواجه می شود و او به کمکش می آید تا داستان خود را به سرانجام برساند، شخصیت ها خارج از حالت کلیشه ای، داستان را به سر انجام می رسانند. در واقع دنیای عینی و ذهنی در این کتاب دیواره ای ندارند و این فاصله به واسطه ذهن خلاق احمد پوری برداشته شده است.
مدیر جلسه به نکته مهمی در خصوص «قصه مکان» در آثار ادبی اشاره کرد: «در دوره معاصر، شهر نگاری تبریز دچار انقطاع است. ما شاهدیم که آثار دوران مشروطه تبریز زیاد اند ولی بازآفرینی فضای معاصر در داستان ها، تبریز و محلاتش با تیپ های خاص آن محلات که در غنای داستان ها به آنها پرداخته شود، کم است. لوکیشن تبریز در رمان های ایرانی کم است و در میان نویسندگان، کمتر کسی در قصه مکان، سهمی به آذربایجان اختصاص می دهد. این مهم ارزش رمان استاد را بیشتر می کند.»
استاد…«احمد پوری» به جد استادی است که از بطن تاریخ و فرهنگ اصیل تبریز چشم به جهان گشوده است.
محله ای قدیمی بوده و نزدیکی به خانه پروین اعتصامی، به زعم من چاشنی شاعرانه ای به طبع ذاتی این نویسنده می بخشد. او در مصاحبه ای، از پدرش که کارمند دارایی بوده و در ۳۸ سالگی فوت کرده و ده سالگی آقای نویسنده را با اولین تراژدی زندگی اش گره زده، می گوید. او می ماند با خاطره کتاب خواندن پدرش و توقع کتاب خوان بودن فرزندانش که سرنوشت نویسندگی وی را می نگاشته است.
مادر اما جایگاه ویژه ای در این سرنوشت دارد؛ او که تشویق می کرده، تلاش می کرده و روح آقای نویسنده در لمس مادرانگی این زن، بی آنکه تحت تاثیر کارهای نوجوانی و جوانی و درس و دنیا زدگی قرار بگیرد، در نوشتن و خواندن جلا یافته. او تحصیل کرده و نوشته هایش به مجله ها راه یافته و کم کم در این راه شکفته و معتقد است شیطنت های آن کودکی که انشایش خوب بود و در عالم کودکی، بهترین ها را در خاطراتش رقم زده هنوز و همواره در وجودش بازی می کند و سرزنده می خندد…
در طی جلسه، «مینو امیر قاسمی» استاد جامعه شناسی ادبیات، محقق و از دوستان آقای نویسنده به جایگاه موسیقی در ترجمه اشعار اشاره کرد. او موسیقی را بعد از رقص، در اشعار می شنود و معتقد است موسیقی در شعر تبلور میابد و اگر موسیقی نباشد، شعر نمی تواند خودش را نشان دهد.
این نویسنده با اشاره به سابقه ترجمه «احمد پوری»، تشریح می کند که مترجم و خواننده شعر، قطعا باید با موسیقی عجین باشد و موسیقی نهفته در اشعار با هر زبانی را دریابد. «مترجم شعر، بی توجه به موسیقی زبان مبدا آن اثر، آیا میتواند به زبان دیگر ترجمه اش کند؟»
در ادامه «میر حسین دلدار بناب»، از مترجمانی که فرهنگ غنی اصطلاحات ترکی نگاشته شده اش در قلاب ارشاد گیر کرده است، به دوران دانشجویی و آشنایی اش با اشعار آقای نویسنده اشاره کرد و گفت: من خود اهل شعرم و احمد پوری را به واسطه ترجمه اشعار ترکی می شناختم. ترجمه شعر ترکی به فارسی سخت است و تسلط بسیاری بر زبان ترکی می طلبد. من به تجربه می دانم که بسیاری از اصطلاحات ترکی در فارسی نمی گنجد و واژه ای برای آن ها وجود ندارد لذا اینکه شعر را به گونه ای ترجمه کنی که خواننده بی آنکه احساس کند شعری ترجمه شده را می خواند، با آن قطعه ارتباط بگیرد، هنری است که احمد پوری بر آن واقف است.
اما «احمد پوری» ترجمه شعر را خیلی سخت نمی شمارد و شناخت شعر، موسیقی و ذوق شاعری داشتن را لازمه این راه می داند. او می گوید «ما نمی دانیم وقتی ترجمه می کنیم چه اتفاقی می افتد. اشعار تحت الفظی نیستند ولی در راه ترجمه از اصل شعر هم فاصله نمی گیریم.» این نویسنده به نوشتن رمان اش اشاره کرد و عشقی که نسبت به زادگاهش دارد را با خوانش یک داستان کوتاه ابراز کرد.
در جلسه می گفتند چنانچه لندن قدیم از روی آثار دیکنز قابل شناسایی است، رمان های «احمد پوری» هم
می توانند باز آفرینی زیبایی از تبریز ارائه کنند. او که سعی کرده شهری که دوست داشته در داستانش، تصویر کند… «تبریز؛ اینجا تبریز من است…»
او می گوید که هیچ وقت هیچ یک از رمان هایش را پس از چاپ مطالعه نکرده است. خوانش زنده کتابش، بسیار متاثرش کرده بود. چه شیرین بود که آقای نویسنده در جمع مخاطبینی که خیال پردازی گیرای او در چینش معنی دار واژه ها را گوش سپرده بودند، نشسته و متاثر از مسیر داستانش، برای اولین بار رمان را در نوای موسیقی و صدای خوش صدایان ِجلسه می شنوید.
گفتنی است، این جلسه نقد و بررسی کتاب از سری رمان های تبریز، دویست و هفتمین جلسه باشگاه کافه کتاب بود که فعالیتشان را از سال ۹۴ و با آغاز کار نشریه «هویت» آغاز کرده اند. اجرای زنده قسمت هایی از رمان «پشت درخت توت» با خوانش مهسا ابراهیمی، حانیه شیخان و رضا عزیزی به همراه استادشان، محمد صادق پاسبانطوس رقم خورد که در ده برنامه اخیر باشگاه، این خوانش های زنده کتاب، جذابیت جلسات را برای مخاطبین دوچندان کرده است.
نصر:فائزه بنی نصرت
Wednesday, 30 October , 2024