شاخصهای اساسی برای مدیریت کتابخانههای ایران:
متهم اصلی: مدیریتهای کوتاه مدت
سید ابراهیم عمرانی : دوستی در شبکه حکایت زیر را برایم فرستاده بود که شاید به دست شما هم رسیده باشد، ولی خواندن دوباره اش هم خالی از لطف نیست:
حکایت دویست ساله ما ….
حدود ۱۶۰ سال پیش ملک التجار روسیه یک دست چای خوری برای امیر کبیر تحفه فرستاد.
امیر اندیشید که آیا صنعت گران زبردست ایرانی می توانند نظیرش را بسازند؟
سالها بعد در ایام نوروز جمعی در باغ چهل ستون اصفهان به تفریح نشسته بودند در این بین گدایی پیش آمد و درخواست کمک نمود و گفت:
من واقعا گدا نیستم سرگذشتی دارم اگر حوصله ی شنیدن دارید برایتان تعریف کنم.
او گفت: در زمان صدارت امیر کبیر یک روز حاکم اصفهان صنعتگران شهر را احضار کرد. گفت آیا میتوانید کسی را که در میان شما از همه استادتر است معرفی کنید.
صنعتگران مرا معرفی کردند.
حاکم گفت: امیرکبیر برای انجام کار مهمی تو را به تهران خواسته است و من در تهران به حضور امیر رسیدم. سماوری نزد امیر بود او سماور را آب و آتش نمود و تمام اجزاء سماور را بیان کرد و گفت: میتوانی سماوری مانند این بسازی؟
من تا آن زمان سماور ندیده بودم جلو رفتم و پس از ملاحظه گفتم بله می توانم.
امیر گفت این سماور را ببر، مانندش را بساز و بیاور.
من سماور را برداشتم مشغول شدم پس از اتمام کار سماور ساخته شده را نزد امیر بردم و مورد پسند واقع شد. امیر پرسید این سماور با مزد و مصالح به چه قیمت تمام شده است؟ من عرض کردم روی هم رفته ۱۵ ریال. امیر دستور داد تا امتیاز نامهای برای من بنویسند که فن سماور سازی به طور کلی برای مدت ۱۶ سال منحصر به من باشد و بهای فروش هر سماور را ۲۵ ریال تعیین کرد.
پس از صدور این فرمان گفت به حاکم اصفهان دستور دادم که وسایل کارت را از هر جهت فراهم نماید.
در بازگشت به اصفهان بسرعت مشغول کار شده و چند نفر را نیز استخدام کردم و مجموعا مبلغ۲۰۰ تومان خرج شد. اما هنوز مشغول کار نشده بودم که از طرف حکومت به دنبال من آمدند من را همچون دزدان نزد حاکم بردند.
تا چشم حاکم به من افتاد با خشونت گفت: میرزا تقی خان امیر کبیر از صدارت خلع شده و دیگر کارهای نیست. تو باید هر چه زودتر مبلغ ۲۰۰ تومان را به خزانه ی دولت برگردانی.
در آن هنگام من پولی نداشتم پس دستور مصادره اموال من صادر شد. با این وجود بیش از ۱۷۰ تومان فراهم نشد. برای ۳۰ تومان دیگر مرا سر بازار برده و در انظار مردم چوب زدند تا اینکه مردم ترحم کرده و سکه های پول را به سوی من که مشغول چوب خوردن بودم پرتاب کردند. سرانجام آن ۳۰ تومان هم پرداخت شد. اما به خاطر آن چوبها و صدمات چشمهایم تقریبا نابینا شده و دیگر نمیتوانم به کارگری مشغول شوم از این رو به گدایی افتادم….
این حکایت دویست ساله ماست که با تغییر اشخاص و حاکمان کل زیر ساخت هایمان را شخم میزنیم !!!
*****
این حکایت را قبلا خوانده بودم، لیکن این بار جمله ای در زیر آن دیدم که تکانه شدیدی بنده را لرزاند و مرا به شدت به یاد امروزمان انداخت: این حکایت دویست ساله ماست که با تغییر اشخاص و حاکمان کل زیر ساخت هایمان را شخم میزنیم !!!
بله با تغییر اشخاص کل زیر ساختهایمان را شخم میزنیم. نیروهایی را که بدنه اصلی کارشناسی دولت هستند و در هیچ جای دنیا و با هیچ تغییری در راس هرم قدرت (چه دولت و چه سازمانها) جابجا نمیشوند را تغییر میدهیم و اصطلاح بسیار درست «نیروهای اتوبوسی» را به جد و نه به طنز برای آن ساختهایم و بکار میبریم. ”بصورت اتوبوسی با خودشان آدم میآورند” را در گینس به نام ایران ثبت کردهاند که موجب بسی مباهات است که در گینس هم مقام آوردهایم.
بگذارید از یک حساسیت مهم در دسترسی و امور مالی تحقیق که همه شما کم و بیش از آن مطلع هستید مثالی بیاورم تا ببینید روی استفاده از منابع مالی در همه جای دنیا حساسیتها بسیار زیاد است و مثال را از کسب و کار خودمان حوزه مجموعه ها و پژوهش میآورم، داستان دسترسی آزاد:
داستان دسترسی آزاد را سالها است میخوانیم و مینویسیم.[۱] اصل اساسی و شروع بکار دسترسی آزاد در بوداپست با این مضمون آغاز میشد: “چرا باید دانشگاهها و موسسات پژوهشی برای یک مقاله دوبار هزینه کنند؟ یک بار برای تولید مقاله سرمایهگذاری کنند و بار دیگر برای خرید و دسترسی دادن به همان مقاله (اشتراک نشریات)”. و در همه جا به این عبارت بر میخورید “چرا مالیات دهندگان (جیب مردم) باید دوبار بپردازند؟”. این فریاد از دل کتابداران که خود در سیستمهای کشورشان مالیات دهنده بودهاند بیرون آمد که هنوز پیشگامان دسترسی آزاد هستند.
حالا همین را بگیرید و با خود به مدل اتوبوسی ممالک محروسه خودمان بیاورید. واقعا گینس فقط نباید ثبت کند، باید هورا بکشد. چهل سال بیشتر است که از جیب مردم (مالیات دهندگان و صاحبان حقیقی منابع نفتی) برای هر کاری چند بار هزینه میشود (از اختلاسهای چند هزار میلیاردی بگذریم و به همین سیستم اداری برگردیم)، هربار و با هر تغییر جناحی در راس حاکمیت، ادارات و وزارت خانهها و شرکتهای دولتی مثل نفت و گاز و پترو شیمی و برق و آب و نیرو و …. “باش، پس موجود میشود[۲]” میگردد. لطمه های این کار صددرصد سیاسی و جناحی و هزینه بر را محاسبه کرده اید؟ اینجا مردم مانند شعار اونور آبی دسترسی آزاد برای هر کاری دوبار هزینه نمی دهند، چند بار هزینه میدهند. اینجا برای تربیت هر کارشناس خبرهای در سیستم اداری بارها و بارها هزینه میدهیم. مدیرانی که میآیند، تا میآیند به محیط خود مسلط شوند، دوره رئیس قبلی تمام شده، و ایشان هم خود باید سوار اتوبوس شوند. در یکی از معظمترین موسسات کتابداری ایران دیدیم که با آمدن یک رئیس جمهور، رئیس ستاد انتخاباتی ایشان در فلان شهرستان به ریاست آمدند و در دوره بعد رئیس ستاد انتخاباتی فلان گروه اجتماعی. حالا از اینجا به بعدش باید دنبال شانس بگردیم که چه فرمانهای نابجایی داده شده، و چه کارهای تجربه شدهای کنار گذاشته شده، و چه چرخهایی که از اول ساخته شده است و هزینه همه اینها به قیمت تورم و بالا رفتن قیمت نان و قوت مردم طبقات پایین جامعه انجام شده و دست هم برنمیدارند.
این حکایت فقط مربوط به من در حوزه کتابخانهداری مملکت نیست، در همه حوزه ها همین است:
“مجید مجیدی … عضو هیات مدیره کانون پرورش کودکان و نوجوانان، در همایش مدیران کل کانون، با تاکید بر اینکه فعالیت در حوزه فرهنگ … نیازمند نگاه بلندمدت و آیندهنگر است، گفت: «یکی از آسیبهای جدی که در حوزه فرهنگ با آن روبرو هستیم، این است که عمر مدیریت در این حوزه بسیار کوتاه است.
و خبری دیگر با عنوان: “نگاهی به عواقب ناشی از تغییر مکرر مدیران : جالب اینکه وقتی یک ساز و کار استبدادی حاکم شده توسط مدیران قبلی را نادیده بگیرند فرض را به آزمون مجدد هر پدیدهای قرار دهند و به همین خاطر مدیران ارشد میآیند و میروند و همراه این آمد و رفت موجی از جابجایی ها در سطوح مدیران میانی و پایهای در سازمانها به راه می افتد و بررسی ها نشان داده است که متأسفانه عمر مدیریت در کشور ما ۲ سال و یا کمتر است که امروز جامعه ما متأثر از چنین حرکاتی در بیشتر سازمان ها و وزارت خانه ها به چشم میخورد که طبعاً امکانات و منابع ملی ما را مورد تهدید قرار می دهند. متأسفانه در سازمان ها به جای خردورزی مجموعه ای از باندهای سیاسی به صورت بده و بستانها و تصفیه نمودن اعمال بر اساس رفتار گذشته و در نهایت تمام نگرانی او از برداشتن و تغییر و تحولات است که موجب نادیده گرفتن لیاقت ها است.
آن قدر که مدیریتهای کوتاه مدت به کتابداری ایران لطمه زده، مدیریتهای غیر تخصصی لطمه نزده است. من به متخصص بودن مدیران به شدت باور دارم، ولی کوتاه مدت بودن عمر مدیران لطمه های بسیار جبران ناپذیری به کارهای ما زده و میزند. ۲) در این زمینه به مدیر بودن متخصصانی که مدیریت یک کتابخانه را برعهده میگیرند نیز به شدت نیاز داریم. در این ۵۰ سال کار کتابداری بارها دیدم که عضو هیات علمی رشته خودمان یا یک متخصص علوم اطلاعات یا کتابداری به ریاست یک کتابخانه بزرگ/ مرکزی رسید و چون ارتباطهای خوبی با مدیریت سازمان/ دانشگاه نداشت، و شم مدیریت خوبی هم نداشت، حاصل خوبی باقی نگذاشت. از مدیرانی که ارتباط خوبی داشتند ولی تعهدشان بیشتر به کیش شخصیت و جیب خودشان بود و کتابخانه و کتابداری مملکت، در وجودشان درونی نشده بود حرفی نمیزنم.
بنابراین و با استناد به چهار عنصر فلکی، باید بگویم: تخصص، شم مدیریت، طولانی بودن زمان مدیریت، و تعهد کاری چهار عنصر مهمی هستند که اگر دولتها اجازه بدهند، عملیاتی شود، مطمئنا ما هم برای هر کاری فقط یک بار هزینه خواهیم کرد. (تعهد کاری نزد من با تعهد کاری که ارزشیها فریاد میزنند و در پرده اختلاسهای چندین هزار میلیاردی میکنند تفاوت دارد. برای من تعهد وفادار ماندن به یکایک مردم ایران و به معنی گذر از کیش شخصیت یا جاه طلبی بی مایه و جیب مبارک است).
منبع : لیزنا
Friday, 27 December , 2024