موکبداری که تمام داراییاش را یکشبه از امام حسین گرفت!
تمام زندگیاش را از امام حسین علیهالسلام دارد. روایتش قصه مردی است که از فرش به عرش رسیده باشد. سالها پیش وقتی در یک خانه چند متری زندگی میکرد هیچوقت به فکرش هم نمیرسید موکبی را در کربلا برپا کند و روزانه از هزاران نفر پذیرایی.
موکبداری که تمام داراییاش را یکشبه از امام حسین گرفت!
گروه زندگی؛ زینب نادعلی: تمام زندگیاش را از امام حسین علیهالسلام دارد. روایتش قصه مردی است که از فرش به عرش رسیده باشد. سالها پیش وقتی در یک خانه چندمتری زندگی میکرد هیچوقت به فکرش هم نمیرسید که موکبی را در کربلا برپاکند و روزانه از هزاران نفر پذیرایی. اهل بوشهر است و با چند نفر از رفقایش موکب بوشهریها را که مزین به نام یکی از شهدای انقلاب است را برپا کرده.(موکب درمانی شهید شیخ ابوتراب عاشوری)
سالها پیش تمام داراییاش یک خانه چندمتری بود و رنج بیکاری! در شهرشان سخت کار پیدا میشد و البته کاری که بابمیل او باشد سختتر. روزگار برایش به تنگ آمده بود. تحمل سرافکندگی بیکاری را نداشت. شب عاشورا یکی از همان سالها دلش بدجور شکست، تکههای شکسته دلش را سپرد به دستهای کوچک علیاصغر امام حسین علیهالسلام و توسل کرد به ایشان. از همان روز بود که زندگی طور دیگری برایش رقم خورد. شغلی که پیدا کرده بود با آن درآمد کمش وقتی گره خورد به کار خیر برای اهلبیت و امام حسین علیهم السلام کمکم آنقدر برکت پیدا کرد که حالا او از خیران شهرش است و موکبدار کربلایی که یک روز حتی در خرج خانهاش هم مانده بود.
اسمش را میگوید اما نمیدانم حکمتش چیست که میان آن شلوغی صدایش روی ضبطصوتم درست و حسابی نمینشیند. اما یادم مانده که مسئول و یکی از خیران موکب شهید شیخ ابوتراب عاشوری است موکبی که در ایام اربعین به غیر از اسکان و اطعام و نانوایی رسالت دیگری دارد و مرهم بر زخم و دوا بر درد زائران میگذارد والبته به لطف مردم بوشهر نه فقط اربعین که بلکه تمام سال را خدمتگزار زائران اباعبدالله است. مسئول موکب که قصه از صفر به صد و کرامت بی انتهای امام حسین علیهالسلام رسیدنش را برایمان میگوید. میسپاردمان به بخش درمانی موکب و بهیار و پزشک و پرستارهایی که از بوشهر با عشق برای خدمت به آقا آمدهاند.
سالها پیش وقتی در یک خانه چندمتری زندگی میکرد به فکرش هم نمیرسید که موکبی را در کربلا برپاکند و روزانه از هزاران نفر پذیرایی.
پزشکی که حلقه وصل گمشدههای حرم شد!
ساعت حوالی ۳ بامداد است اما کربلا هنوز چشم روی هم نگذاشته است. اصلا اینجا سرزمین بیداری است و مردمش هم خیال خواب ندارند. چه برسد به زائرانی که از شوق وصل خواب به چشمهایشان نمیآید.«دکتر امین زارع زاده» از پزشکان موکبی که مهمانش شدیم نیز بی آنکه هوای خواب داشته باشد نشسته و یک به یک زائران بیمار را درمان میکند. مشغلههای کار و زندگیاش باعث شده این دومین سالی باشد که پایش به اربعین باز میشود البته آن هم به عنوان خادمی که آمده آنچه آموخته را تمامقد خرج اباعبدالله علیهالسلام کند.
همه آنچه که اینجا دیده را معجزه میداند و اعجاز حسین میخواند از این جمعیت میلیونی کنار هم تا احیای قلبی چند بیمار و مریضهایی که اینجا با ذکر یا حسین علیه السلام درمان میشوند.وقتی میخواهم برایم از ده روز خدمتش خاطرهای بگوید ترجیح میدهد از روزی بگوید که حلقه وصل گمشدگان حرم حضرت عباس علیه السلام شد. میگوید:« یکی از روزهای خدمتمان در اینجا قصد داشتیم به یکی از عمودهای بین مسیر سر بزنیم. حرکتمان به تاخیر افتاد و حکمت این بود چند خانم را ببینیم که گم شده بودند و خود را رساندند به موکب ما. پدرشان را گم کرده بودند و میگفتند قرارشان عمود ۱۷ است. برایمان عجیب بود عمود ۱۷ تا کربلا بسیار راه بود. محل اسکانشان را پرسیدیم و رساندیمشان تا موکبی که بودند. موقع برگشت به دلم افتاد که بار دیگر برای زیارت بروم. همین که از حرم حضرت عباس«ع» بیرون آمدم چشمم افتاد به ستونی که رویش نوشته شده بود ۱۷٫ پیرمردی خسته پای آن عمود ایستاده بود. فکر کردم باید پدر همان خانمها باشد. چهرهاش نگران بود انگار ساعتها بود ایستاده بود آنجا. صحبت کردیم و من رساندمش پیش دخترانش. حرفم این است اینجا کسی گم نمیشود. حواسشان به تک تک زائران شان است و نگاه که میکنی میبینی تمام رسالت تو را گذاشتهاند که حلقه وصل زائرشان باشی!»
این پزشک را اباعبدالله درمان کرده!
این بار سوژه مصاحبهام آقای پرستاری است که از جان و دل برای درمان زائران میکوشد. او که خنده از صورتش محو نمیشود و درد از تن زائران به دل میخرد. اسمش را در آن شلوغی ذهاب میشنوم. سیاهی موهایش به سفیدی سرکشیده و ۷ سال است که این مسیر را میآید تا به اندازه رفع زخمی از پای مسافران کربلا در اربعین سهمی داشته باشد. هر بار که زائری میآید و دردش آرام میگیرد و از این موکب پا بیرون میگذارد او سرمایهدار ترین آدم دنیا میشود. مثل همین چند روز پیش که مردی با پای شکسته آمد و او با همان امکانات کمی که در موکب داشتند پایش را درمان کرد و گچ گرفت. آن وقت تمام این چند روز در موکب حواسش به او بود تا قدم هایش دوباره جان بگیرد و عزم حرم کند. وقتی از نور این مسیر میپرسم میگوید:«سالها او بیماران اباعبدالله را درمان کرده اما چندوقت پیش وقتی در یک تصادف شدید همه پزشکان از درمان او قطع امید کردن و به مادرش گفته بودند که به ماندنش امید نبندد، امام حسین بود که صدای نالههای مادرش را شنید و او اینبار تن بی جان و روح خستهاش را درمان کرد!»
هر بار که زائری میآید و دردش آرام میگیرد و از این موکب پا بیرون میگذارد او سرمایهدار ترین آدم دنیا میشود.
خانم پزشکی که کام نوزادان را به تربت متبرک میکند!
«محبوبه حمیدی»کارشناس مامایی است و زائر اولی. سال پیش که پس از ۲۷ سال سابقه مامایی عزم جدی برای آمدن و پیوستن به موکب درمانی شهید شیخ ابوتراب عاشوری را داشت. سهمیهاش را بخشید به یکی از همکاران دلتنگترش و دوباره جامانده شد. اما امسال تمام جانش را آورده تا در کربلا یک خانهتکانی حسابی کند. سالها هر بچهای را که به دنیا آورده مویش را گره زده به عشق حسین علیه السلام و برایش عاقبت بخیری در این مسیر را خواسته. هر نوزادی که به دنیا میآید کامش را با تربت برمیدارد و شیرین اولین طعم زمینی را گره میزند به مزه بهشتی خاک اباعبدالله. میگوید:« ما از خاکیم و به خام برمیگردیم. کامشان را با تربت برمیدارم که حسینی شوند و وقتی قرار شد سر بر خاک بگذارند آن خاک هم تربت اباعبدالله باشد.»
هر نوزادی که به دنیا میآید کامش را با تربت برمیدارد
تمام ۲۷ سال کار در اتاق عمل برایش پر است خاطرات عشق به امام حسین علیه السلام دوباره گوشهایم را مهمان یکی از این خاطرات ناب میکند:« روز عاشورا بود قبل از به دنیا آمدن نوزاد از مادرش پرسیدم که چه اسمی میخواهد روی پسرش بگذارد. از این اسمهای امروزی انتخاب کرده بود و علاقهای به اسمهای مذهبی نداشت. موقع زایمان بچه نیمه جان بود و امیدی به زنده ماندنش نداشتیم به برکت اسم امام حسین علیه السلام و توسلهایی که کردیم بچه سالم به دنیا آمد. از مادرش خواستم به حرمت این که بچه را دوباره از امام حسین علیهالسام گرفتیم تا ده روز بچه را حسین صدا بزند. بعد از ده روز پیام داد که شناسنامه بچهاش را به این نام گرفته است!»
فارس
Friday, 1 November , 2024