خبر تبریز :در یکصد و چهارمین سالروز وفات شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء از نسخۀ خطّی سبحهالابرار نورالدّین عبدالرّحمن جامی از کتابخانۀ این دودمان پردهبرداری شد.
به گزارش خبرتبریز، در یکصد و چهارمین سالروز وفات شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء، از نسخۀ خطّی سبحهالابرار نورالدّین عبدالرّحمن جامی از کتابخانۀ این دودمان پردهبرداری شد که نوزدهم رمضان سنۀ ۱۳۳۶ قمری یادآور خاموشی شمع حیات اوست.
نسخۀ خطّی یادشده که در دو صفحۀ نخست دارای تذهیبات لطیف و ظریف زیبا بوده و در تمامی صفحات مجدول و طلا انداز است؛ توسّط فرید کاتب شیرازی شاعر و خطّاط خوشنویس قرن دهم در قطع رقعی ۲۰٫۵*۱۲٫۵ سانتیمتر، در ۱۳۱ ورق و ۲۶۰ صفحه و هر صفحه با مسطر ۱۲، به تاریخ ۹۵۰ هجری قمری به رشتۀ تحریر در آمده است.
پس از ۱۰۴ سال، نام وادی صفه الصّفا (منبر اتگی)، مصلّای شهر تبریز؛ با نام شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء امام این مصلّی و نخستین به خاک سپرده در آن سرشته است.
این روزها سخن از تبدیل صفه الصّفا “منبراتگی” به پارک و فضای سبز در میان است به این جهت مطلبی تاریخی و مستند فراهم آمده که ذیلاً تقدیم میگردد.
شیخ عبدالرحیم بن الشیخ ابیالقاسم تبریزی ملقب به سلطانالقرّاء عالمی بزرگ و فاضلی شامخ است. او از مشاهیر دوران و اعاظم علمای زمان خود بوده و در میان مردم به سعة اطلاع و غزارت علم و کثرت فضل و تقوی شهرت داشته و در علوم قرآنی از جمله تجوید و علم قرائت نظر صائب داشته است.
از این روی به سلطانالقرّاء ملقب گشته و این لقب در اولاد و احفاد او باقی و ساری گردیده است. شیخ عبدالرّحیم تبریزی در جوانی برای کسب بیش از پیش علم قرائت و طرق متفاوت آنها از تبریز به خیوه (ناحیۀ خوارزم در ازبکستان کنونی) رفت و آن را نزد استادی به نام “حاج شیخ محمّد” آموخت.
او به حجاز و مصر نیز سفر کرد؛ امّا قرائت قاریان مصر را نپسندید. انواع قرائات از جمله قرائت حفص عن عاصم و شواذّ قرائات را فرا گرفت و بعد از ۱۲ سال مسافرت (مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیّت)، آنها را در زادگاه خویش معرّفی و معمول گردانید.
شیخ عبدالرّحیم سلطانالقرّاء که او را محمّد علی مدرّس تبریزی در ریحانه الادب “استاد کلّ” می خواند؛ پس از فراگیری علوم مختلفه نزد پدر که او نیز از علمای علوم قرآنی ازجمله قرائت بوده و به قاری شهرت داشته همچنین دیگر اساتید عصر خویش با شیخ شامل داغستانی آشنا گشت.
شیخ عبدالرّحیم یار و یاور او گردید و در مقاومت، مجاهدت و نهضت شیخ شامل که دههها به طول انجامید؛ در جنگ و جهاد قوای اسلام علیه کفر در آبادیها و کوهستانهای صعبالعبور قفقاز شرکت نمود.
براساس فتوای شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء، لوازم و مایحتاج این جهاد و موارد و تدارکات جنگی لازمه از آذربایجان و بالاخص تبریز جمعآوری و جهت نبرد شیخ شامل داغستانی علیه روسها به قفقاز گسیل شد و هنگامی که شیخ شامل قشونی فراهم آورده بود تا علیه روسها قیام کند، وی در این نهضت با شیخ به سوی داغستان عزیمت کرد و قوای روسیه را شکستی سخت داد.
او سپس به تبریز بازگشت و حوزه درسی به منظور تدریس علوم قرآنی و قرائت قرآن مجید تشکیل داد. از محضر فیضبخش ایشان بزرگان بسیاری خوشه چیدهاند از جمله محمد فاضل ایروانی و شیخ میرزا فرجالله بن الحاج محمد تبریزی مشهور به عباچیزاده.
شیخ عبدالرحیم سلطان القرّاء تبریزی (۱۲۵۵-۱۳۳۶ قمری) – نقاشی سیاه قلم از روی عکس، اثر استاد مرتضی رسّام نخجوانی
شیخ عبدالرحیم سلطانالقراء در ۱۹ رمضان سنه ۱۳۳۶ ه.ق. در۸۱ سالگی چشم از جهان فروبست و در صفهالصفا (ایوان پاکی و روشنی) به کوه سرخاب (عینالی) در تبریز که در زمان قدیم مصلای آن شهر بوده (ریحانه الادب – محمّد علی مدرّس تبریزی) مدفون گردید.
صورت سنگ نوشته مزارش چنین است: هذه روضهالشیخ الاجل الاوحد وحید عصره و نسیج وحده شیخالمشایخ الشیخ عبدالرحیم بن الشیخ ابیالقاسم سلطانالقرّاء توفی فی رمضان من شهور سنه ست و ثلاثین و ثلاثمائه بعدالالف منالهجرهالنبویه.
تصویر سنگ نوشتۀ مزار شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء واقع در صفّه الصّفا (منبر اتگی)
مستنداً به نوشتۀ محمّد علی مدرّس تبریزی در ریحانه الادب (شرکت سهامی طبع کتاب – ۱۳۲۸ شمسی – جلد دوم – صفحۀ ۲۱۷) و در صورت لزوم با عنایت به منابع و مستندات دیگر؛ وادی وسیع صفّه الصّفا برای سنوات و اعصار مدید مصلّی شهر تبریز بوده و شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء برای سالها در این وادی صلاه عیدین و استسقاء (سخن به ۱۶۰-۱۵۰ سال پیش برمی گردد) اقامه کرده است و بالای منبری که به خواست وی در آنجا تعبیه شده، خطبه ایراد کرده است و به علّت وجود همین منبر، این وادی در لسان ترکی اهل محل “منبر اتگی” نام گرفته است.
شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء وصیّت مینماید که او را به وقت وفاتش در جوار مشایخ شادباد (پینه شلوار) یا در منبر “اتگی” به خاک سپارند.
مریدان و مقلّدین شیخ، او را در زمان وفاتش به روز نوزدهم ماه صیام سال ۱۳۳۶ قمری در پای منبری که خود سالها بر فرازش خطب صلاه عیدین و استسقاء ایراد کرده بود، به خاک میسپارند.
او اوّلین مدفون صفّه الصّفا (منبر اتگی) در سنۀ ۱۳۳۶ قمری (۱۰۴ سال پیش) است. پس از او سال بعدش، به سال ۱۳۳۷ قمری بنا به وصیّت مرید وی، میرزا عبدالحمید حکیم صونا ولد آخوند ملّا علی (پدربزرگ دکتر سیروس مسیحا رئیس اسبق دانشکدۀ کشاورزی دانشگاه تبریز) که حکیم و طبیب حاذق وقت شهر تبریز بود، در کنار مرادش شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء به خاک سپرده میشود.
به این ترتیب حکیم حاذق مزبور پس از مرادش شیخ عبدالرّحیم، دومین مدفون وادی صفّه الصّفا (منبر اتگی) در ۱۳۳۷ قمری (۱۰۳ سال پیش) میگردد. سپس به مرور زمان اهالی محل امواتشان را در این وادی به خاک میسپارند تا وادی وسیع صفّه الصّفا (منبر اتگی) مصلّای شهر تبریز به قبرستان مبدّل گردد.
تصویر سنگ نوشتۀ مزار میرزا عبدالحمید حکیم صونا ولد آخوند ملا علی واقع در صفّه الصّفا (منبر اتگی)
شخصی با نام حاج ستّارخان که با ستّارخان سردار ملّی هیچ ارتباطی ندارد، از منطقۀ قارا داغ (سخن به هشتاد- نود سال پیش برمی گردد) به تبریز آمده در مجاورت صفّه الصّفا یا منبر اتگی اسکان گزیده و اراضی وسیعی (گویا پلاک ثبتی ۴۴۴۲) را ابتیاع میکند.
سپس آن اراضی را تفکیک کرده جهت ساختمانسازی به افراد مختلف میفروشد که بسیاری از خانههای مجاور این محل از آن جملهاند.
باغچهای هم به عرض حدود ۱۲۰ متر و به عمق پنجاه – شصت متر در جنوب صفّهالصّفا برای خود ترتیب میدهد، که به باغ حاج ستّارخان معروف میشود و آخرالامر آن را به صفّه الصّفا (منبر اتگی) که دیگر در آن زمان تبدیل به قبرستان شده بود، وقف میکند و نهایتاً وادی بزرگ و وسیع صفّهالصّفا (منبر اتگی) که روزگار مدیدی مصلای شهر تبریز بوده و وسعت آن تا تپّههای عینالی ادامه داشته است؛ نام تاریخی خود را باخته و نام جدیدش را از باغچۀ حاج ستّارخان اخذ می نماید.
اکنون که مصلای وقت شهر تبریز، وادی صفّهالصّفا یا منبر “اتگی” را شهرداری تبریز میخواهد به پارک و فضای سبز تبدیل نماید؛ لزوم عنایت به جنبۀ تاریخی آن خودنمایی میکند تا با لحاظ کردن کلّیّۀ موارد، جنبههای تاریخی آن بار دیگر مقام و مرتبۀ خویش را بازیافته؛ اندوختۀ تاریخ و در قِبَل، راستا و سبب آن؛ علم، دین، فرهنگ و ادب این سرزمین برای نسلهای آینده نگهداری شوند.
جا دارد از فاجعهای که در مورد قبرستان شتربان (دوه چی) رخ داد؛ به قدر اندک هم که شده، نپرداخته نگذریم.
باوجود وعده وعیدهای داده شده از سوی مسوولان شهرداری، شبانه سر وقت اموات مسلمین تبریز رفتند. شبیخون ادوات لجستیک شهرداری خواب آسودگان بیآشفت و وادی خاموشان را به آوردگاهی تمام عیار مبدّل ساخت.
ناخنهای بیلهای مکانیکی پیکرهای به خواب رفتگان وادی را فرو دریدند. بولدزرهای شهرداری اموات را ذکوراً و اناثاً از آسودنگاهشان بیرون کشیدند و پارههای اجساد را با سنگ قبرهای شکسته و خاک و سنگهای اطراف درهم آمیختند.
منظرۀ مشمئزکنندهای خلق شده بود که بوی تعفّنش مشام هر رهگذری را سخت میآزرد. نمایش میدان کارزاری را میمانست که از کشتارش هفتههایی چند گذشته باشد.
عمّ و جدّ نگارنده نیز در میان این قافله بود. نامهایی آشنا برای جامعۀ علم و دین و ادب، آنان که عمری در خدمت به دین، علم، تاریخ، فرهنگ و هنر خلق این آب و خاک سپری کرده بودند … آیا تأسّف، تأثّر و تألّمی بالاتر ازین می تواند باشد؟! …
ولادت شیخ عبدالرّحیم سلطانالقرّاء در ۱۸ صفر سنه ۱۲۵۵ در تبریز است (اعلام الشّیعه، الجزء الاوّل، نقباء البشر فی قرن الرّابع عشر، ص ۱۱۰۲ – به جای ۱۲۵۵ سنه ۱۲۵۰ هجری قمری نیز آمده است). از او آثار مکتوب ذیقیمتی برجای مانده است که الدرالمنثور (آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۸، ص ۷۵٫) و حاشیه بر مقدمه منظومه جزری (ایضاً مأخذ پیشین، ج۶، ص ۲۱۶٫) و رسالهای دیگر در تجوید را میتوان نام برد.
شیخ عبدالرّحیم به دلیل لیاقت، شایستگی، آثار و توانائیهایش در علوم قرآنی و قرائات آن، با حکم مظفّرالدّین شاه (در زمان ولیعهدی اش در تبریز) در حضور بزرگان این علم و فن از اقصای مناطق و با رأی و نظر موافق قاطبۀ آنها در تاریخ رجب المرجّب ۱۳۰۲ قمری، به لقب “سلطان القرّاء” ملقّب گردید. بازخوانی متن حکم مظفّرالدّین شاه همراه با تصویر آن حکم ذیلاً آورده می شوند.
سجع مهر مظفّرالدّین میرزا ولیعهد:
منشور حکمرانی بگرفت زیب و آیین از خاتم ولیعهد سلطان، مظفّرالدّین
تاریخ حک ۱۲۷۸ قمری
«حکم والا شد: نظر به مراتب دعاگویی و اهلیّت و کمال استحقاق و صلاحیّت عالیجناب فضائل و کمالات اکتساب شیخ عبدالرّحیم که در علم تجوید و قرائت، مراتب اطّلاع و بصیرت او به تصدیق علماء اعلام در حضور والا مشهود گردیده و به این وسیله شایستۀ بروز و ظهور مرحمت مخصوص آمده؛ لهذا به موجب صدور این رقم مبارک شیم در هذه السّنه مسعودۀ تخاقوی ئیل او را به لقب سلطان القرّائی ملقّب و به این موهبت و مکرمت بین الاماثل و الاقران، قرین اعزاز و امتیاز داشتیم که به امیدواری تمام، بیشتر از سابق به وظایف دعاگوئی قیام و اقدام نماید. مقرّر آن که مقرّب الخاقان مستوفیان عظام و کتّاب سعادت فرجام، شرح رقم مبارک را ثبت و ضبط نموده و در عهده شناسند.
تحریراً فی شهر رجب المرجّب ۱۳۰۲»
حکم مظفّرالدّین شاه در ملقّب شدن شیخ عبدالرّحیم به “سلطان القرّاء”
محل زیست شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء یا خانۀ سلطان القرّائی که در محلّۀ شتربان (دوه چی)، یکی از معروفترین و قدیمیترین محلات شهر تبریز واقع است؛ در گذشته از سه خانۀ مجزّا متشکل بوده است.
خانۀ بیرونی (ائشیک حیاط)، خانۀ میانی (آرا حیاط) و خانۀ پشتی (دالی حیاط). خانۀ بیرونی (ائشیک حیاط) که دارای عرصۀ ۳۱۳ مترمربّع و اعیانی ۳۲۰٫۵ مترمربّع (طبق متراژ شهرداری وقت) است، شامل تالار و طنبی بزرگی بوده و در واقع خانۀ پذیرائی و میهمان است. خانۀ میانی (آرا حیاط) که عرصۀ آن بیش از ۸۰۰ مترمربّع بوده و در گذشته محل زیست عائله و خانوادۀ شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء بوده است؛ فروخته شده و تجدید بنا گشته و باوجود آن که طبق مصوّبۀ میراث فرهنگی حریم نخست خانۀ بیرونی است؛ شکل قدیمی آن کلاً تخریب گشته و در عرصۀ آن آپارتمانسازی شده است و در آن مجتمع آپارتمانی بزرگی احداث گشته است.
خانۀ پشتی (دالی حیاط) که در گذشته خانۀ زومار (توشۀ سالیانه) مانند زغال و گندم و امثال آن بوده است و عرصۀ آن ابتدائاً بیش از ۹۰۰ مترمربّع بوده؛ نیز تفکیک و فروخته شده، شکل قدیمی آن کاملاً تخریب گشته و در آن نیز مجتمع آپارتمانی بزرگی احداث شده است.سه خانۀ یاد شده در گذشته دارای دربهای ارتباطی به همدیگر و دربهای مرتبط به دالانها و کوچههای مجاور بودهاند.
خانۀ بیرونی (ائشیک حیاط) که امروزه به خانۀ سلطان القرّائی شهرت یافته، یک بنای قاجاری است با ۲۰۰ سال قدمت که به همّت میراث فرهنگی آذربایجانشرقی در خرداد سال ۱۳۸۶ به شمارۀ ۱۹۲۰۴ در فهرست آثار ملّی کشور به ثبت رسیده و در اسفند ماه ۱۳۸۷ به تملّک آن اداره درآمده است.
بزرگانی چون آیتالله العظمی حاج میرزا جواد آقا سلطان القرّائی تبریزی، علامه جعفر سلطان القرّائی نسخهشناس برجسته و استاد حاج میرزا علی آقا سلطان القرّائی در این خانه متولّد شدند و بالیدند.
خانۀ سلطان القرّائی (ائشیک حیاط)
در گرماگرم مقاومت ۱۱ ماهۀ مردم تبریز (از ۲۰ جمادی الاوّل ۱۳۲۶ تا هشتم ربیعالثّانی ۱۳۲۷ قمری) که مبارزان مشروطه به رهبری ستّارخان سردار ملّی با بسیج مردم و مسلّح کردن مجاهدین به مقابله با حدود ۳۵ هزار نفر نیروی مهاجم دولتی به فرماندهی عبدالمجید عینالدّوله برخاستند؛ مشروطهخواهان، شهر تبریز را به تصرّف خود در آورده، نیروهای وابسته به دولت پس از رانده شدن با محاصرۀ تبریز، مانع از رسیدن آذوقه و دارو به شهر شدند. در این اثناء مشروطه خواهان نقاطی غیر دولتی از شهر و برخی از خانههای مردم را تصرّف کردند؛ از جملۀ این خانهها، خانۀ شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء بود.
شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء گرچه همچون بسیاری دیگر از مجتهدان و زعمای دین عصر خویش، در زمرۀ مشروعهخواهان به شمار میآمد اما در نبرد میان نیروهای استبداد و مبارزان مشروطه کاملاً بیطرف بود.
باری مجاهدان، خانۀ شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء را به تصرّف در آورده و با حضور اهالی خانه آن را تحت الحفظ گرفتند امّا چندی پس از تصرّف آن توسّط مشروطهخواهان، طیّ دستور کتبی ستّارخان سردار ملّی در تاریخ ۱۱ صفرالمظفّر ۱۳۲۷ قمری تخلیه گردید، بازخوانی متن دستور ستّارخان سردار ملّی و تصویر آن دستور متعاقباً آورده می شوند.
عموم مجاهدین و مأمورین محلّۀ شتربان را مرقوم می دارد؛ آقا شیخ عبدالرّحیم قاری و پسرش آقا میرزا ابوالقاسم را احدی متعرّض نشده و به خانۀ شان هم مزاحمت ننمایند.
خادم ملّت، ستّار؛ ۱۱ شهر صفرالمظفّر ۱۳۲۷
سجع مهر ستّارخان: یا ستّار العیوب – تاریخ حک ۱۳۱۸ قمری
تصویر دستور ستّارخان در تخلیه و رفع حصر خانۀ شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء به خطّ منشیاش حاج اسماعیل آقا امیرخیزی
امید است موارد، مطالب و مستندات یاد شده، پنجرهای هرچند کوچک بر وقایع تاریخی اتّفاق افتاده بر بزرگان و امکنۀ تاریخی این آب و خاک در سنوات و اعصار ماضی گشوده و نوری بر گرههای تاریک گذشتۀ این سرزمین بتاباند.
منابع و مآخذ
۱ – مدرّس تبریزی، محمّد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، جلد دوم، طبع کتاب، ۱۳۲۸ شمسی.
۲ – آقا بزرگ طهرانی، محمّد حسن، طبقات اعلام الشّیعه و هو نقباء البشر فیالقرن الرّابع عشر، مشهد، دارالمرتضی.
۳ – آقا بزرگ طهرانی، محمّد حسن، الذّریعه الی تصانیف الشّیعه، نجف، مطبعه الغری، ۱۳۵۵٫
۴ – کسروی، احمد،تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۰٫
۵ – مرتضی مدرّس چهاردهی، سیمای بزرگان، انتشارات شرق، تهران، ۱۳۵۵٫
۶ – قزوینی، محمّد، وفیات المعاصرین.
۷ – دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، تحت واژۀ سلطان القرّاء.
۸ – مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیّت، نقش جهان، فروردین ۱۳۲۷٫
۹ – محمّد امین سلطان القرّائی، شرح احوال و آثار استاد علامه جعفر سلطان القرّائی، پیام بهارستان، دورۀ دوم، سال سوم، زمستان ۱۳۹۰، شمارۀ ۱۲، ص ۶۱۵ – ۵۶۲٫
۱۰ – یادداشتها و مستندات نگارنده.
دو صفحه نخست سبحه الابرار نورالدین عبدالرحمن جامی از نسخه خطی کتابخانه سلطان القرایی
دو صفحه پایانی سبحه الابرار نورالدین عبدالرحمن جامی از نسخه خطی کتابخانه سلطان القرایی
نگارنده: محمّدامین سلطان القرّائی
Sunday, 13 October , 2024