دلنوشته: اندر احوالات مراجعین کتابخانه
هر دم از این باغ بری می رسد….
این روزها که به یمن حضور نامبارک ویروس کرونا خانه نشین شده ایم،یاد روزهای نه چندان دروم در کتابخانه افتادم. کتابخانه عمومی همانطور که از نامش پیداست محل مراجعه عموم مردم است از پیر و جوان، از دکتر و مهندس تا فرد کم سواد اما میخواهم برایتان از مراجعین عجیبی بگویم که در شش سال حضورم در کتابخانه دیده ام. از بچه های شلوغ محله کتابخانه که دمی تنهایمان نمی گذاشتند و از شیطنت هایشان بی نصیب نبودیم…از بچه های خردسالی که از بدو ورود به کتابخانه کلمه”خاله”و “عمه”از دهانشان نمی افتاد و کتابداران را خاله و عمه خود خطاب می کردند. از پسر بچه شلوغی که به محض ورودش به کتابخانه باید چهار چشمی مواظبش بودیم تا نکند خرابکاری کند…از پیرمرد بازنشسته ای که موقع ورودش باید صندلی برایش آماده می کردیم تا از فرط خستگی روی آن بنشیند…اینها که عجیب نیستند!!بله درست می فرمایید اینها که عجیب نیستند… این ها در همه کتابخانه ها هستند. حالا برای تان از چند مورد مراجعین عجیب مان می گویم…از خانم میانسال درشت هیکلی که هر وقت وارد کتابخانه می شد باید از ترس پشت قفسه ها قایم می شدیم!! اما نمی شود قایم شویم!!باید به حرفش گوش می دادیم، حرفهای عجیبی می زد….میگفت من پادشاه آسمان و زمینم و اختیار آسمان و زمین دست من است!! و جالب اینجاست کتاب جغرافیا از ما میخواست.
از پیرمرد شیک پوشی که خود را از کارمندان سازمان انرژی اتمی ایران معرفی می کرد!!و لگوی سازمان را برایمان تشریح می کرد و نهایتا از ما میخواست چند تا کتابی را که برداشته بود به ایشان بفروشیم و جالب اینکه وقتی میخواستیم عضو شود و کتاب امانت ببرد از کتابخانه در می رفت!!!
از پسر جوانی که پس از دقایقی نشستن در سالن مطالعه با صدای ضرباتش به در و دیوار برق از سرمان می پرید!!و به سرعت از کتابخانه فرار می کرد(البته بیچاره مشکل روانی داشت).
از زنان و مردانی که آنقدر از غصه ها و مشکلات و نداری شان برایمان می گفتند که مبلغ بسیار ناچیزی را که از حقوق ته جیبمان باقی مانده بود تقدیم شان می کردیم شاید که خدا راضی باشد.
از شطینت های عمدی و غیرعمدی نوجوان ها هم که نگویم بهتر است….
خلاصه خیلی ها را دیدیم ولی هنوز خیلی ها را هم ندیده ایم که اگر از کرونا جان سالم بدر ببریم انشاا.. خواهیم دید و برایتان خواهم گفت
مهناز عابدی
Friday, 22 November , 2024