بچههای امروز چه قصههایی دوست دارند؟
مریم صادقیان امین که سینما خوانده، چه شد که به سمت دنیای قصه و قصهگویی رفت؟
قصهها از کودکی همراه من بودند و من از قصهها تجربههای لذت بخشی داشتم. علاوه بر اینکه ارتباط خوبی هم با پدربزرگ و مادربزرگم بهواسطه قصهگویی آنها وجود داشت. یکی از افسوسهای همیشگیام مکتوب نکردن قصههایی است که بارها از زبان آنها شنیدهام. شاید باورکردنی نباشد اما وقتی برای بچهها قصه میگویم، انگار پدربزرگم در حال تماشای من است و از این کاری که انجام میدهم، رضایت دارد. پدر و مادر من در کودکی برایم کتاب میخریدند و میخواندند و در بزرگسالی هم همیشه مشوق من بودند. من با قصه و کتاب بزرگشدهام و با کتاب خواندن دنیایی را تجربه میکنم یا باشخصیتهایی آشنا میشوم که ممکن است به آنها دسترسی نداشته باشم.قصه برایم مهم است و دوست دارم بچههای امروز را هم در این تجربه دوستداشتنی سهیم کنم.
قصهها اهمیت و تأثیر زیادی در دنیای کودکان دارد. شما که در این زمینه تجربه دارید درباره تاثیر آن توضیح می دهید؟
قصه، کودکان را وارد دنیای جدیدی میکند که تابهحال آن را تجربه نکردهاند. قصه باعث فعال شدن تخیل کودک می شود، بهنحویکه هرچه بیشتر بخواند یا بشنود، فکرهای تازهتری در ذهن او ایجاد شود. ایجاد بستر متنوع برای کودک به او کمک میکند در بزرگسالی انتخابهای بیشتر داشته باشد.
شاید پرسشی که ذهن بزرگترها را درگیر کند این باشد که بچهها چه قصهای را بیشتر دوست دارند؟ یا کودک ما به چه قصهای بیشتر علاقه دارد؟ طبعاً برای پاسخ به این مسئله باید با دغدغههای کودکان آشنا باشیم
این فرایند،به کودک در مواجهه با مسائل و تصمیمگیریهای مختلف کمک میکند و انتخابهای بیشتر و بهتری به او میدهد.تجربههای یک کودک ایرانی با همسالان او در قارهای دیگر مثل آفریقا بسیار فرق دارد؛ اما مثلاً خواندن قصههایی درباره کودکان آفریقایی، باعث میشود مخاطب فضای دیگری را تجربه کند و حتی خودش را جای شخصیت اصلی آن قصه بگذارد تا ببیند او در اتفاقات مشابه چه میکند.
بچههای امروز چه قصههایی را دوست دارند؟
کلاً بچهها قصهها را دوست دارند. چه بشنوند و چه بخوانند، از آن لذت میبرند؛ اما شاید پرسشی که ذهن بزرگترها را درگیر کند این باشد که بچهها چه قصهای را بیشتر دوست دارند؟ یا کودک ما به چه قصهای بیشتر علاقه دارد؟ طبعاً برای پاسخ به این مسئله باید با دغدغههای کودکان آشنا باشیم. اینکه کودک چه دغدغهای دارد و درباره چه چیزهایی بیشتر فکر میکند. مثلاً اگر بچهای از دایناسور خوشش میآید، لازم نیست قصهها یا کتابهای علمی برایش تهیه کنیم. کافی است حرفمان را از زبان شخصیت دوستداشتنی او که در اینجا دایناسور است، بیان کنیم.
پس فرم و شکل قصهگویی هم اهمیت دارد؟
قطعاً فرم و اجرای قصهگویی در جذب مخاطب، خصوصاً اگر کودک باشد، بسیار مهم است. اینکه چگونه، کی و کجا برای کودک قصه گفته شود و او در چه شرایطی است، اهمیت زیادی دارد. باید حواسمان باشد او چه وقتی طالب شنیدن قصههای ماست و به آن گوش میدهد. این نکتهای است که حتی میتواند در آینده روی کتاب خواندنش هم تأثیر بگذارد.
توجه رسانهها به قصهگویی نسبت به دهههای گذشته کمتر است؟ اخیرا بهرام شاه محمد لو هم نسبت بهجای خالی قصه در تلویزیون هشدار داده است.
این سؤالی است که باید همان برنامهسازان رسانه به آن پاسخ دهند؛ اما آنچه به نظر میآید این است که بزرگترهای برنامهساز، از دنیای واقعی بچهها کمی دور هستند. یا اینکه فضای آنها در حد بچههای فامیل یا دوروبرشان است. گاهی هم این تصور وجود دارد که بسیاری از قصهها بارها گفته و شنیدهشده و اصطلاحاً تکراری است. درحالیکه با تولد هر کودک، همه قصهها شعر و داستانها و بازیها دوباره متولد میشوند و هر کودک در این دنیای کودکانه، تجربه منحصربهفرد خودش را دارد.
شما تجربه قصهگویی در فضای مجازی بهشکل زنده را هم دارید. از این تجربه جدید بگویید.
به نظرم تجربه فوقالعادهای بود و البته در ابتدا کمی ترسناک. ازاینجهت که وقتی در فضای مجازی برای مخاطب قصه میخوانید برخلاف کلاس یا جمعهای حضوری، شنونده و واکنشهایش را نمیبینید.در اینستاگرام فقط من بهعنوان راوی دیده میشوم. حتی هنوز هم وقتی قصه گفتن را در فضای مجازی و بهصورت زنده آغاز میکنم، دریکی دو دقیقه اول استرس دارم.
چه واکنشها و پاسخهایی از این شکل قصهگویی دریافت کردید؟
معمولاً کامنت ها یا پیامهای جالبی از طرف مخاطبان به دستم میرسد. مثلاً بچهای بود که دوست داشت، شهر خود را رنگ کند. پاسخها غیرمنتظره و هیجانانگیز بود.یا در یک تجربه قصهگویی، همراه با مادربزرگم حضور داشتم. اکثر بچهها به یاد مادربزرگ خودشان افتاده بودند یا بعداً از آنها خواسته بودند که برایشان قصه بگوید.
پدر و مادرها دغدغه انتخاب کتاب خوب برای بچه ها را چگونه برطرف کنند؟
توصیه من این است که در وهله اول کتاب را بخوانند یا حداقل ورق بزنند. ببینند چه کتابی مناسب فرهنگ خانوادهشان است. اگر هم هیچ شناختی نسبت به یک کتاب ندارند، بهتر است از مراجع مطمئن که کارشان معرفی کتاب کودک و نوجوان است، کمک بگیرند. مثل کتابهای لاکپشت پرنده یا کتابهایی که نشان شورای کتاب کودک رادارند.
فکر میکنید، بزرگترها هم دلشان قصه میخواهد؟ اینکه مثل بچهها بنشینند و به یک قصه گوش دهند؟
بله! بزرگترها هم دوست دارند برایشان قصه گفته شود. اتفاقاً تجربه قصهگویی برای بزرگترها و حتی پدربزرگها را هم دارم. وقتی برای پدر و مادرها قصه میگویم، این نیاز فراموششده یعنی شنیدن قصه را در وجودشان حس میکنم. البته باید توجه کنیم که شرایط و حس و حال آنها را هم مثل کوچکترها بسنجیم و بعد به قصه شنیدن دعوتشان کنیم تا از این فضای جذاب و دلچسب قصهگویی لذت ببرند.
Saturday, 23 November , 2024