خبر تبریز:– شهید علی اصغرشیرزاد در سال ۱۳۴1 در شهرخواجه دراستان آذربایجان شرقی به دنیا آمده و در 23اسفند ۱۳۶۲ در جزایر مجنون به فیض عظیم شهادت نائل گردیده است.

همراه با شهدا؛ در هفته بسیج
معرفی شهدای منطقه خواجه؛
شهید علی اصغر شیرزاد خواجه

خبر تبریز:شهید علی اصغرشیرزاد در سال ۱۳۴۱ در شهرخواجه دراستان آذربایجان شرقی به دنیا آمده و در ۲۳اسفند ۱۳۶۲ در جزایر مجنون به فیض عظیم شهادت نائل گردیده است.

زندگینامه شهید علی اصغر شیرزاد خواجه

مسئولیت در جبهه : فرمانده گردان موسی بن جعفر(ع) نیروهای اعزامی از شهرستان اهر وبخشهای تابعه

مسئولیت در پشت جبهه : فرمانده بسیج سپاه اهر ، فرمانده سپاه هوراند ،نماینده سپاه اهـر درپاسگاه ژاندارمری اهر و…
اکنون مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای خواجه واقع شده است.
از این شهید والا مقام یک دختر و یک پسر به یادگار مانده است.
زندگینامه سردارشهید علی اصغر شیرزاد

شهید شیرزاد در سال ۱۳۴۱ در خواجه دریک خانواده روستایی ومقید به مقدسات دینی چشم به جهان گشود .دوران کودکی را اززمانی که قدرت انجام کار پیدا کردند در خدمت پدر به لحاظ علاقه ای که به قرآن داشت درکنار تحصیل به یادگیری علوم قرآنی را پیش روحانین متعهد خواجه همت گماشت . با شروع جریانات شدید انقلابی درسال ۵۶و۵۷ ایشان درصفوف انقلابیون نقش بسزایی ایفا می نموددر تکثیر وپخش اعلامیه ها ی رهبر فقید انقلاب فعالانه شرکت داشت وچندین بار نیز به خاطر این فعالیتهای انقلابی توسط نیروهای ستم شاهی دستگیر شده بود با پیروزی انقلاب سرهرهفته که به خواجه می آمد با جمع کردن بچه ها وجوانان روستای مذکور آنان راباانقلاب ومسایل دینی آشنا می کرد در این دوران وی از جایگاه بسیار معنوی در بین جوانان برخورداربود . با شروع جنگ تحمیلی شهید شیرزاد در سپاه اهر وارد خدمت شد ودرکنارسایربرادران درتشکیل وسازماندهی وپیشرفت سپاه نقش فعال داشت

پس از مدتی خدمت درسپاه اهـر ، ایشان از طرف سپاه اهـر ماموردرخدمت ژاندارمری اهر شد ودراین مدت ارتباط بسیار صمیمی ودوستانه بین ژاندرمری وسپاه ایجاد کرد حدود یک سال از این فعالیت نگذشته بود که به لحاظ نیاز به خدمات ایشان مجددآبه سپاه برگشت به ساماندهی نیروهای بسیجی پرداخت دراین زمان ایشان بعنوان مسئول بسیج سپاه اهـر فعالیت می کرد ارتباط دوستانه معنوی وجدیت درامور ،شهید شیرزاد دربین بسیجیان آن زمان ماندگارترین خاطره است. همزمان با این فعالیتها بود که ایشان مسئول تشکیل سپاه منطقه هوراند شد با رفتن شهید شیرزاد به هوراند منطقه از یک جنب وجوش خاصی برخوردارشد کمتر کسی درمنطقه هوراند یافت می شود که شیرزاد را نشناسد وبه مهربانی وعطوفت او اقرار نکند ایشان از یک سیمای نورانی وجذاب برخورداربود وبا یک معاشرت کوتاه ومحبت همه را شیفته خود می کرد .

*************************
«آخرین روزهای شهید»
شهید شیرزاد دراواخر سال ۱۳۶۲ که درقالب نیروهای قدس به جبهع اعزام شد فرماندهی گردان موسی بن جعفر (ع) را برعهده داشت . جالب این است که همه درحین اعزام به همدیگر می گفتند که شیرزاد دراین عملیات شهید می شود . گردان تحت امر شهید شیرزاد با استقرار دردشت آزادگان واعزام به خط مقدم درجزیره مجنون اوج شجاعت شیرزاد آشکارشد او هرگز ترسی در دل نداشت وبه همه نیروها روحیه می داد .
اکثر همرزمان شهید شیرزاد نقل می کنند که :
قرار بود که گردان تحت امر شهید شیرزاد ( گردان موسی بن جعفر (ع) ) به خط اعزام نشود اما به لحاظ اصراربیش از حد شهید شیرزاد،شهید باکری با اعزام آن به خط مقدم موافقت کرد .از آنجا که منطقه آزاد شده وسیع بود وبه فرمان حضرت امام (ره) که در هرصورت بایستی منطقه حفظ شود شیرزاد درآن اوج خطر فرماندهی گردان به نحو احسن انجام داد واستقامت نمود وبالاخره به آرزوی دیرینه خود که همانا وصال یاربود رسید روحش به ملکوت اعلی پیوست .
******************

خلاصه ای از وصیت نامه سردارپاسدار شهید علی اصغر شیرزاد

بسم رب الشهدا ء والصدیقین

دوست دارم شمع باشم دردل شبها بسوزم

روشنی بخشم به جمعی وخودم تنها بسوزم

هیچ چیز نزد خدا محبوبتر از این دوچیز نیست یکی خونی که درراه خدا ریخته شود ودیگری قطره اشکی که در تاریکی شب فقط بیاد خدا جاری گردد قطره اشک تا حال زیاد جاری کردم ودیگر منتظر اشک نمی شوم وفقط به سوی اهدانمودن خون خود درراه اسلام قدم می گذارم با تمام وجود به خدا تکیه کرده ومی خواهم به اسلام عزیز خدمت وکمک نمایم چون تنها معبود ومعشوقم خداست .برادران وخواهران عزیزم انقلاب شکوهمند ما یک نعمت بزرگ الهی است قدرش را بدانید رهبر بزرگ ومرجع عزیز وعالیقدر ویاورمظلومان جهان امام خمینی (ره) را بدانید .قسم می خورم اگر هزارجان داشتم همه اش را فدای این بزرگ مرد اسلام می کردم وبازهم جان فداکردن درراه مقدسش را داشتم . اگر شهادت نصیبم شد در روی سنگ قبرم این شعر رابنویسید :

درودم برجوانان مسلمان خمینی رهبرو ماجان نثاران

به راه پاک دین رفتیم الهی ببخشا چون گلا خفتیم الهی
***************
شوق یار …

« در آخرین اعزام شهید شیرزاد به جبهه پسربچه اش بدنیا آمد یک لحظه هم حزن انگیز وهم شیرینی برایش بود جدا شدن ودل کندن از پسر دوروزه برای شهید شیرزاد خیلی سخت بود ولی شهید شیرزاد دل از خانه وخانواده برید وبه معبود سپرد ودر موقع اعزام وخداحافظی که دیداراول را با بچه وآخرش را باهمه انجام می داد پسردوروزه اش را که در پتو پیچیده بودم به وی دادم بچه را درآغوش گرفت وبدون اینکه پتورابازکرده بچه را ببیند از روی پتو بچه را بوسید واظهار داشت که می خواهم اسم بچه را بگذارم همه اطرافیان متعجبانه نگاه می کردند وگویا در قلب شان می گفتند هنوز بچه تازه متولد شده بگذاردهم تولدش برسد اسمش را میگذاریم .

شهید شیرزاد بی درنگ وبلافاصله ازروی پتواذان واقامه در هردوگوش بچه خواند واسم مهدی را برایش گذاشت من به اوکفتم ازروی پتو نمی شود که بچه را بوسید یا به گوشش اذان واقامه گفت واسم گذاشت .جواب داد این کارها حکمتی دارند در نامه از جبهه برایتان علت را می نویسم وطی نامه ای نوشته بود «ترسیدم که محبت بچه به دلم بنشیند ومرا ازاعزام به جبهه منصرف کند واسیر شیطان نماید بدانجهت نخواستم پتورابازکرده وچشم وصورت پسرم را ببینم .مرا ببخشید حلالم کنید. همه تان را به خدا و سمیه و مهدی را بعد از خدا به شما ها می سپارم مواطبشان باشید وزینب گونه تربیت کنید .»
***********
یک وزنه بود ….. (به نقل از سرهنگ پاسدار جعفر نصیری)

« بعد از شهادت شهید شیرزاد قرارشد می به پیش فرمانده لشکرمان شهید مهدی باکری که چندان فاصله ای با ما نداشت رفته وخبر شهادت شیرزاد را برایش کفته وکسب تکلیف نمایم آقا مهدی تا شهادت شیرزاد راشنیدند خیلی متأثر شده افسوس کنان گفتند حیف شد شیرزاد هم رفت . می توانم بگویم شیرزاد برای آقا مهدی یک وزنه بود وآقا مهدی روی شهید شیرزاد یک حساب ویژه ای بازکرده بودند.

فرازی از وصیت نامه شهید شیرزاد