خواجه محمد خوشنام ، بزرگ ِ صوفیان آذربایجان
درفاصله ۲۰کیلومتری شمال شرقی تبریز شهری قراردارد که نامش برگرفته از « خواجه محمد خوشنام » می باشد . این شهر که یکی از پنج نقطه شهری شهرستان هریس است نام «خواجه» رابرتارک خود باافتخار نشانده است .
خواجه محمد خوشنام دراین شهر آرمیده وآرامگاهی زیبا دارد.
صاحب این قلم درکتاب « شهرستان هریس وجلوه های طبیعی ، اجتماعی وهنری آن » درباره این صوفی بزرگ نکاتی را آورده است .
اما به تازه گی اثری گرانسنگ باعنوان « خواجه محمد خوشنام – صاحب کشف والهام » به بازار آمده که کتابی است از محقق فرهیخته وگرانمایه ، پژوهشگر سخت کوش استان آذربایجان شرقی جناب آقای حسین دوستی در۱۱۰ صفحه.
اتفاقا” اولین کسی که قبر خواجه محمد خوشنام راشناسایی کرد همین آقای دوستی بود. ومانیز دراین قسمت به پاس قدردانی از اقدام ارزنده نامبرده به معرفی خواجه محمد خوشنام می پردازیم .
پدیدآورنده محترم کتاب ِ « خواجه محمد خوشنام – صاحب کشف والهام » این شخصیت کم نظیر راچنین می شناساند:
هزار سال پیش ، باسکونت « خواجه محمد خوشنام » دراین دیار ، کانون علم وعرفان ومهد ادب و هنر درشهر« خواجه» به وجود آمد . ازهمان ایام ، چراغ علم واندیشه دراین سرزمین نورافشانی کرد وطالبان معرفت واندیشه ورزان از نقاط مختلف به این کانون علمی روی آوردند .
عارفان وعالمان متعددی از محضر پرفیض اوعلم وعرفان آموختند . ازجمله : فقیه زاهد معین الدین محمد- ازفقهای بزرگ تبریز- ، بابا نعمت شادبادی ونوه اش بابا احمد شادبادی که آن چنان مقام علمی وعرفانی عظیمی داشت که شیخ اویس ایلکانی – ازپادشاهان آل جلایر- وصیت کرد تا بعد از مرگ ، زیر پای بابااحمد دفن شود !.
دکتر صمد موحد ، عرفان پژوه برجسته درکتاب « شیخ محمود شبستری » درزیر نویس صفحه پانزده مطلبی دارد که عظمت مقام « خواجه محمد خوشنام » رادرعرفان وتصوف ایران ، برجسته تر نشان می دهد :
« تصوف آذربایجان – مخصوصا” ناحیه تبریز – از اواسط قرن سوم هجری بوسیله شیخ ابواسحق ابراهیم بن یحیی جوینانی که مقدّم مشایخ تبریزومرید سلطان العارفین ابو یزید بسطامی بوده پامی گیرد ودرقرن پنجم به همت خواجه محمد خوشنام از مریدان اخی فرج زنجانی راه فتوت می سپرد.
همچنین سلسله ارادت باباحسن ولی سرخابی که خود مقتدای هفتاد بابا، ازبزرگان اولیاء تبریز بود، به خواجه محمد خوشنام می رسد. ونیز، سلسله ارادت ونسبت خرقه خواجه محمد کُجُجانی از شخصیت های نادر وممتاز وپر نفوذ تصوف آذربایجان درنیمه قرن هفتم ، به خواجه خوشنام می رسد .
کرامتی ازخواجه
درکتاب « روضات الجنان» درروضه ششم نقل شده است : سیادت پناه ، امیر عبدالمحسن باریجی که فرمود: در« تذکره خواجه » مرقوم ومسطور است که : بابا نعمت شادبادی رحمه الله که ازمریدان حضرت خواجه بوده ، پسرزاده (نوه) خود را که بابا احمد شادبادی است دروقت کودکی درزمستان سردی به خدمت خواجه می برده ، مقداری آرد برگاوی بارکرده وبابا احمد رابر بالای آن نشانده ، متوجه آن مقصد معتقدان گشته ، چون به رودخانه « سرابرود» که میانه قریه « شادباد » وقریه خواجه خوشنام واقع است رسیده ، آن رودخانه یخ بسته بوده ومردم ازروی یخ عبور می کرده اند .
بابانعمت نیز ازروی رودخانه یخ بسته عبور می کرد. چون به میان رودخانه رسید ، یخ شکسته ، گاو وبار وبچه به زیر یخ رفته وناپدید شدند . بابانعمت ازروی اضطرار واضطراب ، متوجه باطن حضرت خواجه شده واستغاثه تمام نمود. سرانجام چون نتوانسته گمشده هارااز زیر یخ بیرون بکشد وپیداکند، تصمیم گرفته به خدمت خواجه رسد. چون به زاویه خواجه رسیده، دردالان زاویه حضرت خواجه ، گاو خودرادیده ، باخود اندیشیده که شاید شبیه گاوِ خودش می باشد.
پیشتر که آمده ، جوالهای آرد رانیز دردالان مشاهده می کند . چون به خدمت خواجه محمد خوشنام رسیده دیده که حضرت خواجه درکنار تنور نشسته اند وبابااحمد (نوه بابانعمت) راپیش خود نشانده اند . بابانعمت به دست وپای خواجه افتاده ونیازمندی بسیار می نماید .
طبیبا ن فصیحیم ، که شاگرد مسیحیم
بسی مرده گرفتیم ، دراوروح دمیدیم
« مولوی»
محرم فرزانه
Sunday, 24 November , 2024