خبر تبریز : بیشتر خبرنگاران پای صحبت مردم و مسئولان می‌نشینند اما کمتر کسی پای صحبت آنها می‌نشیند. در حالی که درد دل‌های زیادی دارند اما همه حرف‌هایشان گفتنی نیست. بیشتر آنها درد مشترک دارند و از تجربیات یکسان در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌هایی که در آن کار می‌کردند یا همچنان کار می‌کنند، می‌گویند اما دوست ندارند نامی از رسانه یا خودشان بیاید چون معتقدند امنیت شغلی ندارند.

ناگفته‌های صریح از مصائب خبرنگاری

ناگفته‌های صریح ۶ خبرنگار از مصائب خبرنگاری

بیشتر از ۸ ساعت کار می‌کنند. در سفر، خانه، مراسم عروسی و عزا تلفن‌هایشان زنگ می‌خورد و باید پاسخگو باشند. گاهی مجبورند تا دیروقت کار کنند و گاهی زودتر از همه مردم بیدار می‌شوند. تا جایی که به آنها اجازه داده شود، سعی می‌کنند صدای مردم باشند و دردهای اقشار مختلف را فریاد بزنند و در نهایت هم به حقوق بخور و نمیری که می‌گیرند راضی باشند.

بیشتر خبرنگاران پای صحبت مردم و مسئولان می‌نشینند اما کمتر کسی پای صحبت آنها می‌نشیند. در حالی که درد دل‌های زیادی دارند اما همه حرف‌هایشان گفتنی نیست. بیشتر آنها درد مشترک دارند و از تجربیات یکسان در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌هایی که در آن کار می‌کردند یا همچنان کار می‌کنند، می‌گویند اما دوست ندارند نامی از رسانه یا خودشان بیاید چون معتقدند امنیت شغلی ندارند.

صحبت‌هایی که در ادامه می‌خوانید مربوط به دغدغه کاری خبرنگاران بزرگ‌ترین روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های ایران است که به مناسبت ۱۷ مردادماه روز خبرنگار نوشته شده است. به جز یک روزنامه‌نگار، بقیه تمایلی به ذکر اسم خودشان یا رسانه‌شان نداشتند و ایسنا از مخفف اسم‌های مستعار برای آنان استفاده کرده است.

یعقوب کامرانی – صاحب امتیاز خبر تبریز و خبرنگار روزنامه همشهری :

خبرنگار به‎واسطه حرفه و تخصصش و بسته به اینکه چگونه به این عرصه بنگرد و بیندیشد، می‌تواند جریان‌ساز، تبیین‌گر، روشنگر، عدالت‌طلب، ظلم‌ستیز، فرصت‌ساز و… باشد. واقعیت این است که روزنامه‌نگاری و خبرنگاری امروز ما دچار آسیب‌‌های پایه‎ای است و این حرفه متناسب با حقیقت خود توسعه نیافته. شاید ‌بخشی از این اتفاق ناشی از کم‏ توجهی مدیران به این عرصه تخصصی و عدم سرمایه‌گذاری لازم در آن بوده است.

حمید حاجی‌پور – روزنامه ایران:

«این سوال تکراری را بیشتر ما خبرنگارها از خودمان می‌پرسیم که چرا این کار؟ مگر کار قحط بود؟ نه، قحط نبود ولی عشق به این کار چشمان ما را کور کرد که بی‌خیال همه امکانات و امتیازاتی بشویم که سایر مشاغل به کارکنانش می‌دهد. نمونه‌اش خود من که هر جا حادثه‌ای رخ می‌داد بی‌خیال همه چیز و همه کس می‌شدم و خودم را می‌رساندم آنجا. از سیل لرستان و خوزستان و آذربایجان گرفته تا زلزله کرمانشاه و انفجار معدن زمستان یورت استان گلستان و چاه ۱۴۷ رگ‌سفید کهگیلویه و بویراحمد و رفتن به موصل عراق و همراهی با قاچاق‌چیان سوخت در نوار مرزی پاکستان و … . اما اگر برگردم به گذشته این کارها را دوباره انجام خواهم داد؟ اگر در چنین وضعیتی باشم که اکنون رسانه‌ها گرفتارش هستند، قطعا خیر. همه می‌دانیم خبرنگارها دیگر مثل گذشته دستشان باز نیست که از مردم و دغدغه‌هایشان بنویسند. ملاحظات و موانع دست و پا گیر، ناخواسته ترمزت را می‌کشند. چاره‌ای نداری بشوی نگارنده‌ای که با خط قرمزهای زیادی روبه‌روست که رشته کلام را از دستش می‌کشند. تازه، سلایق این مسئول و آن مدیر و فلان خط مشی را هم باید به آن اضافه کرد. آخرش می‌شوی خبرنگاری که مانند یک کارمند بخاطر اینکه غم نان نداشته باشی باید زیر بار هر تفکر و سلیقه‌ای بروی. این گزارش را اینجور بنویس، آن بخش را حذف کن و … و باید بگویی چشم! بعد مدام پیش خودت می‌گویی قرار بود خبرنگار باشم که هم و غم‌ مردم را بنویسم، از فقر و محرومیت‌ها بنویسم‌، از بی‌عدالتی و رانت‌ها بنویسم و خیلی چیزهای دیگر و الان از دغدغه‌ها و مشکلات مسئولان می‌نویسم! چرا اینطور شد و پیش خودت می‌گویی «هیس» حرف نزن تا زیرآبت را نزنند.»

ا.م – خبرنگار اجتماعی:

«۱۲ سالی می‌شود که در حوزه خبر کار می‌کنم و متوجه شدم هنوز مدیریت رسانه به این بلوغ فکری نرسیده که خبرنگار انسان است نه ابزار دست. به نظر من نگاهی که برخی از دبیران و سردبیران یا مدیران  رسانه‌ها به خبرنگار دارند مثل نگاهی است که به سیستم یا خودکارشان دارند که اگر اراده کنند باید در خدمتشان باشند به همین دلیل هم هر ساعتی از روز، در تعطیلات، سفر و حتی جشن عروسی و عزا به خودشان اجازه می‌دهند با خبرنگار تماس بگیرند یا این جسارت را داشته باشند که مصاحبه‌ها یا گزارش‌های خبرنگار را با توجیه اینکه سوژه را با دبیر مربوطه چک نکردی، منتشر نکنند. در همه این سال‌ها  فکر کردم اگر مرد بودم خیلی موفق‌تر می‌شدم. با وجود اینکه رسانه‌ها ادعا می‌کنند افراد فرهیخته‌ای در آن کار می‌کنند اما واقعیت چیز دیگری است و متاسفانه هنوز هم تفکرات جنسیت‌زده مانند اینکه مردان بهتر از زنان کار می‌کنند، مانع پیشرفت یک مجموعه می‌شود. به همین دلیل هم بسیاری از موقعیت‌های تجربی از زنان خبرنگار گرفته می‌شود. در تمام سال‌های کاری‌ام برنامه‌های مختلف از بازدید سرزده فلان مسئول در ساعت ۵ صبح یا طرح فلان نهاد در ساعت ۱۲ شب را پوشش  داده‌ام اما حالا به این فکر می‌کنم که چرا باید این کارها را انجام می‌دادم؟ چرا به جای خبرنگاری که نمی‌توانسته کار خودش را بکند، من داوطلب می‌شدم؟ شاید اگر رسانه‌ای که در آن کار می‌کردم من را به عنوان یک خبرنگار زن می‌پذیرفت، هیچ وقت برای ثابت‌کردن اینکه من هم توانایی انجام ماموریت‌های خبرنگاران مرد را دارم، روح و روانم را آزار نمی‌دادم. جالب تر اینکه وقتی همه تلاشم را برای نشان‌دادن توانایی زنانه‌ام می‌کردم، از سوی همکاران دیگر به خودشیرینی متهم می‌شدم و حالا بعد از ۱۲ سال کار به جایی رسیده‌ام که می‌گویم بعد از انجام آن کارها، در حال حاضر چه جایگاه ویژه‌ای نسبت به یک خبرنگار تازه‌وارد در مقابل سردبیرم دارم؟ زمانی که خبرنگاری را شروع کردم، وقتی برای تهیه گزارش می‌رفتم با افتخار خودم را خبرنگار معرفی می‌کردم و مردم هم دوست داشتند از مشکلاتشان بگویند اما حالا خجالت می‌کشم خودم را به عنوان خبرنگار معرفی کنم چون دچار روزمرگی شده‌ام و احساس می‌کنم قلمم دیگر تاثیری ندارد و می‌بینم که مردم هم امید کمتری نسبت به قبل دارند. حالا هم برای انجام کارم مقاومت می‌کنم چون به آینده اندک‌امیدی دارم. از طرفی منِ خبرنگار آینده‌ام را با دفترچه قسط‌های متفاوت پیش‌فروش کردم و انگیزه‌ام برای ادامه کار علاوه بر اینکه یک شغل دارم، این است که آخر ماه حقوق ناچیزی می‌گیرم.»

خ.ض – خبرنگار حوادث:

«حوزه حوادث از جهاتی با دیگر حوزه‌های خبری فرق دارد. خبرنگار باید به صورت میدانی گزارش تهیه کند تا اخبار درستی را بدست بیاورد به همین دلیل در بسیاری موارد از جمله آتش‌سوزی یا قتل نمی‌توان با تماس تلفنی  یا از داخل تحریریه خبر تهیه کرد. خبرنگار باید خودش را در لحظه به محل حادثه برساند تا بتواند اطلاعات درستی بگیرد. این روزها هم با توجه به فضای مجازی و گرایش به رسانه‌های دیجیتال، خبرنگار حوزه حوادث باید سرعت عمل بیشتری داشته باشد و معمولا هم اخبار اولیه یک اتفاق با ضد و نقیض‌هایی همراه می‌شود. معمولا در حوزه حوادث یا باید خبر را از پلیس گرفت یا خانواده قاتل و مقتول که هر کدام دشواری‌های خاص خودش را دارد. یا باید سراغ خانواده‌ای برویم که عزیزش را از دست داده یا اینکه عزیزش اشتباهی را انجام داده است. در این شرایط باید بتوانیم با خانواده مقتول ارتباط بگیریم که این پروسه، مشکلات خاص خودش را دارد و ممکن است خبرنگار با رفتار چندان خوشایندی روبه‌رو نشود و حتی فحاشی خانواده مقابل را که معتقد است «در این شرایط دنبال چه خبری می‌گردی؟» هم تحمل کند. وقتی هم می‌خواهیم سراغ خانواده قاتل برویم، عزیزشان در شرایطی گیر افتاده که شاید دوست نداشته باشند آن اتفاق رسانه‌ای شود. این تنها یک نمونه از مشکلات خبرنگاران حوزه حوادث است. از طرفی، وقتی هم که سراغ پلیس می‌رویم، دلایل امنیتی خودش را برای رسانه‌ای‌نکردن موضوع دارد. افرادی هستند که اخبار حوادث را نمی‌خوانند چون روح و روانشان را درگیر می‌کند. حالا فکرش را بکنید روح و روان خبرنگار حوزه حوادث چگونه تحت تاثیر اخبار مربوط به دزدی، قتل، تجاوز و … قرار می‌گیرد. بسیاری از خبرنگاران حوادث هستند که بعد از سال‌ها فعالیت در این حوزه از کار کردن خسته می‌شوند و انرژی منفی حاصل از کار رویشان تاثیر می‌گذارد و البته برخی هم توانسته‌اند خودشان را با شرایط تطبیق دهند. این طور نیست که هر شب خواب‌های عجیب و غریب ببینیم اما پیش آمده که خواب سرقت یا اعدام هم ببینیم. خبرنگار حوادث هم امنیت شغلی ندارد مگر اینکه ارتباطات وسیعی داشته باشد تا اگر تعدیل شد، رسانه‌های دیگر به او پیشنهاد کار بدهند. به عقیده من امنیت شغلی خبرنگار را حرفه‌ای‌بودن خبرنگار و ارتباطاتش تعیین می‌کند. همه می‌دانند که خبرنگاری درآمد خوبی ندارد و معمولا خبرنگاران مجبورند چند جا کار کنند تا بتوانند زندگی‌شان را بگذرانند. اگر در هر کار دیگری به اندازه خبرنگاری انرژی و تمرکز می‌گذاشتم، قطعا موفقیت و خروجی مالی بیشتری برایم داشت. حالا هم به افرادی که برای کارآموزی می‌آیند دوستانه می‌گویم این حرفه آینده مالی ندارد. من جدا از درآمدم، چند باری هم تهدید شدم اما خدا را شکر تا امروز اتفاق خاصی نیفتاده است. اگر به قبل برگردم و تجربه امروزم را داشته باشم، مسیر دیگری را برای زندگی‌ام انتخاب می‌کنم. ۱۰ سال است که در این حرفه مشغول به کارم و به عبارتی همه زندگی من با این کار گره خورده است.»

و.م – خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر:

«همه فکر می‌کنند خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر فقط فیلم می‌بیند و کنسرت و تئاتر می‌رود در حالی که بعد از مدتی همه اینها جذابیتش را از دست می‌دهد و خسته‌کننده می‌شود. برنامه‌های فرهنگی و هنری بویژه در حوزه سینما و موسیقی، شب‌ها برگزار می‌شوند و معمولا تا دیروقت طول می‌کشند. البته این روزها به دلیل کرونا همه آن برنامه‌ها لغو شده است اما زمانی که ما باید این برنامه‌ها را پوشش می‌دادیم استرس این را داشتیم که بعد از برنامه چطور به خانه برسیم، مخصوصا اگر خبرنگار این بخش خانم هم باشد. در نهایت هم که باید تا دیروقت برای تنظیم و ارسال گزارش یا خبرهایمان وقت بگذاریم. البته این تنها بخشی از دغدغه خبرنگاران این حوزه در پوشش یک برنامه است. همیشه می‌گویند خبرنگاران جایگاه ویژه‌ای دارند در حالی که این موضوع فقط یک شعار است و خبرنگار اصلا جایگاه والایی هم ندارد و حتی برخی از نگهبانان مراکز فرهنگی هم  به خودشان اجازه می‌دهند هر برخوردی که دوست دارند با خبرنگار داشته باشند و حتی تهدید هم بکنند که «اصلا راهت نمی‌دهم، می‌خواهی چه کار کنی؟» این برخورد بارها برای من و همکارانم اتفاق افتاده است و با اینکه هر بار نسبت به این موضوع گلایه داشتیم اما هیچ تاثیری نداشته است. بارها پیش آمده که برای پوشش برنامه فرهنگی رفته‌ایم و در کمال تعجب دیده‌ایم صندلی  جایگاه خبرنگاران به قوم و خویشان کارمند یک مجموعه  فرهنگی – هنری اختصاص داده شده است و آنها هم تا انتهای برنامه آنقدر سر و صدا کرده‌اند و مشغول خوردن چیپس و پفک بوده‌اند که در کار ما هم اخلال ایجاد کرده‌اند. از طرفی بارها پیش آمده که بعد از پیگیری‌های زیاد قرار مصاحبه گرفته‌ام و بعد از آن  ساعت‌ها وقت برای تنظیم مطلب گذاشته‌ام اما در نهایت مصاحبه‌شونده گفته است نمی‌خواهد صحبت‌هایش منتشر شود. داخل تحریریه هم که مشکلات خاص خودش را دارد؛ از نالایق‌پروری گرفته تا خصومت شخصی دبیر و سردبیر با خبرنگاران. مثلا یک روز آمدم تحریریه و دیدم دبیر مربوطه پشت میز من نشسته و بدون هماهنگی قبلی وسایلم  را جابجا کرده است و چون به  دبیر احترام گذاشتم و اعتراضی هم نکردم باعث خشم بیشتر او شد تا جایی که  دو روز هم از کار تعلیق شدم و خبرهایم منتشر نمی‌شد. حتی تلفن روی میزم هم قطع شد. از طرفی برخی سردبیران در عین حال  از راه‌های مختلف بیرون‌سازمانی برای خود درآمدزایی می‌کنند اما همین که به خبرنگار پیشنهاد کاری در کنار خبرنگاری می‌شود، هزار بند و تبصره می‌آورند که کار کردن خارج از چهارچوب خبرنگاری خلاف مقررات است!»

ث.ج – خبرنگار حوزه اجتماعی:

«مشکلات ما در خبر شامل بخش‌های مختلف می‌شود. یکی از این موارد بحث مالی است. البته من شخصا پذیرفته‌ام حقوق کمتری بگیرم اما در رسانه‌ای کار کنم که خط فکری آن به من نزدیک باشد. ترجیح می‌دهم با حقوق کمتر مطلبی را بنویسم که به آن باور دارم نه اینکه حقوق بالاتر بگیرم اما آن چیزی که باید بنویسم به من دیکته شود. به نظر من بعضی از حوزه‌های خبری نسبت به حوزه‌های دیگر سختی بیشتری دارند. مثلا خبرنگاران اجتماعی باید همیشه آماده‌باش باشند. برای من بارها پیش آمده که همراه خانواده‌ام در سفر بوده‌ام اما لذتی از آن سفر نبرده‌ام و مرتب مشغول به کار بودم تا جایی که دیگر اعضای خانواده‌ام اعتراض کرده‌اند. از طرفی نگاه جنسیتی به زنان در این حوزه برای من واقعا آزاردهنده است و دستم را در بسیاری موارد می‌بندد و این نگاه حتی از سوی مدیران زن در رسانه‌ها هم وجود دارد. شوخی‌های جنسیتی هم یکی دیگر از موارد آزاردهنده است که بارها در محل کارم اتفاق افتاده و من هم بارها نسبت به این موضوع اعتراض کرده‌ام اما این آزارها همچنان ادامه دارد. مشکل دیگر، نگاه دبیران به خبرنگاران است که معمولا از بالا به پایین است و ترمز آنان محسوب می‌شوند. به عبارتی خبرنگار باید خودش را با نگاه دبیر یا سردبیر همسو کند در غیر این صورت اجازه پرداختن به سوژه را ندارد. ما مشکلات بسیاری در پرداختن به برخی سوژه‌ها بویژه در حوزه زنان داریم و جالب اینجاست که در بخش‌های مختلف یک رسانه سلیقه‌ای عمل می‌شود. برای مثال ممکن است دبیر من اجازه پرداختن به سوژه‌ای که مطرح می‌کنم را ندهد اما دبیر بخش دیگری این اجازه را به خبرنگارش بدهد. دبیر ما نگاه مردسالارانه دارد و هر بار که مردی وارد تحریریه می‌شود خبرنگاران زن باید در خدمت او باشند و در غیاب او وظایفش را انجام دهند.»

ش.ی – خبرنگار میراث فرهنگی:

«من اگر به عقب برگردم باز هم خبرنگار می‌شوم اما سعی می‌کنم با قدرت‌تر از حالا کارم را شروع کنم و حرفه‌ای‌تر به سوژه‌هایی که دغدغه‌ام است بپردازم. این روزها رسانه‌ها درگیر مشکلات مختلفی شده‌اند. مثلا برخی به اسم خبرنگار وارد این حرفه شده‌اند در حالی که خبرنگار نیستند و هدف آنها تخریب و زیر سوال بردن کار خبرنگاران است و بیشتر به دنبال ایجاد حاشیه‌اند. همین موضوع باعث شده وقتی منِ خبرنگار از مسئولی، سوال انتقادی می‌پرسم به حاشیه‌سازی متهم شوم. به عقیده من این برخورد و بیان عنوان «حاشیه‌سازی» آزار کلامی است و به نظر می‌رسد برخی از مسئولان نمی‌توانند خبرنگارنما را از خبرنگاری که سال‌ها در یک حوزه فعالیت می‌کند، تشخیص دهند و بشناسند. دغدغه من، رسانه‌هایی که در آن کار می‌کردم و هنوز هم کار می‌کنم، نیستند بلکه همه رسانه‌ها هستند چون می‌بینم همکارانم در رسانه‌های مختلف هم مشکلی مشابه من دارند. آنها هم از سوی رسانه‌هایشان حمایت نمی‌شوند. بارها از سوی روابط عمومی یک نهاد اخطار گرفته‌ام و زمانی که به تحریریه رسیده‌ام از سوی مسئول رسانه‌ام بازخواست شده‌ام چون پیش از آنکه از کارم دفاع کنم، روابط عمومی با مسئول رسانه وارد مذاکره شده است. به نظر من این موضوع، مشکل بزرگی است. روابط عمومی‌ها در سال‌های اخیر قدرت گرفته‌اند و جدا از آنکه به طور مستقیم با مسئول رسانه‌ها وارد مذاکره می‌شوند، به سدی بین  خبرنگاران و مسئولان تبدیل شده‌اند و مانع ارتباط این دو می‌شوند. پیش از این خبرنگاران با اساتیدی کار می‌کردند که خودشان به خبرنگار سوژه‌های چالشی می‌دادند و از او برای انتشار همان مطلب چالشی حمایت می‌کردند. در واقع هم دبیر و هم استادِ خبرنگار بودند. در حالی که این روزها ما در رسانه‌هایمان استاد نداریم و هر کسی که فاقد تخصص است با هر رابطه‌ای دبیر یا سردبیر می‌شود چون از جای خاصی معرفی شده است. ما حتی هنوز نتوانسته‌ایم سختی کار خبرنگاری را دریافت کنیم و با اینکه سال‌ها در روزنامه یا خبرگزاری کار کرده‌ایم بیمه معمولی داریم یا خیلی‌هایمان که اصلا بیمه هم نیستیم یا بیمه‌های من‌درآوردی مسئولان رسانه به ما تحمیل می‌شود؛ مثل بیمه‌های کمتر از یک ماه و … . در حالی که اصلا ساعت کاری مشخصی نداریم و بسیاری روزها بیش از ۸ ساعت کار می‌کنیم. گاهی اوقات مسئولانی که با آنها تماس می‌گیریم بعد از جلسات کاری‌شان و دیروقت به خبرنگار برای مصاحبه وقت می‌دهند. به نظرم فضای رسانه متفاوت از قبل است. زمانی که تصمیم گرفتم خبرنگار شوم هدفم انعکاس مشکلات مردم در مناطق محروم بود تا بتوانم برای آنها کاری انجام دهم اما بعد از سال‌ها متوجه شدم نه رسانه من تمایل به این انعکاس دارد و نه مسئولان تمایلی به پاسخگویی در این زمینه دارند. چون رسانه‌ها با معیشت درگیر شده‌اند و مجبورند به نحوی مسائل مالی‌شان را تامین کنند حاضر نمی‌شوند درباره هر موضوع یا نهادی گزارش انتقادی منتشر کنند. نه رسانه‌ها از ما گزارش تحقیقی می‌خواهند و نه مسئولان. در حال حاضر رسانه‌ها از خبرنگاران می‌خواهند ساعت کاری  پُر کنند. چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ مگر من کارمندم؟ خبرنگار باید کف خیابان‌ها باشد، نه اینکه مقابل دبیر و سردبیرش بنشیند.»

ایسنا