ایرانگردی با پای پیاده/از قوچان تا آذربایجان
هادی پوزش دَرگَز ، ایرانگرد پیاده از ترک زبان های قوچان
خبر تبریز یعقوب کامرانی :سفر و کشف ناشناختهها از آرزوهایی است که بسیاری آن را در سر میپرورانند؛ اما کمتر کسی است که بتواند به آن جامه عمل بپوشاند؛ آنهم به گونهای که سفر بشود اصلیترین اولویت زندگی تا جایی که یک کوله برای این تصمیم کافی باشد و ارادهای که یک نفر را به سمت کشف دنیایی به جز دنیایی که در آن به دنیا آمده، بکشاند.
گاهی دقیقا همانجایی می روم که در سفرنامه ها که با شتر سفر را آغاز می کردند به آن اشاره شده و خودم را در آن دوران تصور می کنم؛ حس خوبی دارد.
در زمانه ای که بشر برای سرعت بیشتر به آب و آتش می زند و در رویای رسیدن به سرعت نور است، هستند کسانی که آهسته می روند؛ آهسته تر از ریتم زندگی اغلب ما. مسافرانی که گام به گام صدای پای خود را می شنوند و پیاده عازم سفر می شوند. آنها چه رویایی در سر دارند؟ حوصله شان از این همه آهستگی سر نمی رود؟ بهتر است با این جور سوالات کلنجار نرویم و از زبان خود آنان بشنویم.
هم صحبت ما ۹ماه است که سفرش را شروع کرده و تجربه هایی بی نظیر داشته است. خودش را این طور معرفی می کند: هادی پوزش، ایرانگردپیاده هستم. آنقدر روی کلمه پیاده حساس شده ام که همان ابتدا می پرسم. واقعا پیاده؟ همه مسیرها را پیاده میروی؟
– بله با وجود اینکه مدت ۹ ماه است که در راهم هیچ وقت از تاکسی، اتوبوس یا هر وسیله نقلیه عمومی دیگری استفاده نکرده ام.
– پیاده روی حتما خستگی دارد. چطور برنامه ریزی می کنی؟
– قبل از شروع سفر راجع به استان های مختلف مطالعاتی انجام دادم. بعد شروع کردم روی نقشه مسیری که قرار بود بروم را مشخص کردم. پس از ورود به هر استان اول به مرکز آن استان میروم و بعد از گشت و گذار در مرکز، نوبت سر زدن به شهرهای دیگر آن استان می رسد. در هر شهری که میروم به بررسی آداب و رسوم و پتانسیل های گردشگری و تاریخی و حتی گویش ها و لهجه های آن منطقه می پردازم. قصد دارم که سفرنامه ام مرجعی کامل برای ایرانگردی باشد. در طول سفر از تمام مواردی که در بالا ذکر شد، نت برداری میکنم تا در پایان سفر بتوانم با گرداوری این مطالب به تکمیل سفرنامه ام بپردازم.
خانواده چطور این همه دوری راتحمل می کنند؟
خوشبختانه من همسری همراه دارم که این سفر با تشویق او و همراهی دو فرزند که هرلحضه جویا ی اح.ال بنده هستند
– و انرژی ات رو چطور نگه می داری؟
– حفظ انرژی و سلامت مهم است. اگر سالم و پرانرژی باشم، بیننده و شنونده خوبی خواهم بود و دور و برم را بهتر می بینم. آب، غذا، خواب کافی، گرما، سرما و … همه و همه در سفر مهم می شوند. حجم و وزن کوله ام کنترل شده است و خوردنی های زیاد با خود حمل نمی کنم. اصول بقا در طبیعت را خوب می دانم هر چند که کم پیش آمده نیازمند این اصول شوم. خوراکم ساده و متناسب با جایی است که در آن هستم.
– من هنوز با کلمه پیاده، درگیری ذهنی دارم. چه چیزی باعث میشود که سختی ۹ ماه سفر آن هم سفر پیاده را تحمل کنی؟
– خنده به لب می گوید: چیزی که شما به آن می گویید سختی، برای من بسیار شیرین و دلپذیر است. انگیزه ای که باعث شده این سفر را شروع کنم،
هخوش صحبت است. گاه ژست هایی می گیرد و به گونه ای سخن می گوید که به یاد سفرنامه نویسان تاریخ گذشته ایران می افتم. سفرنامه هم می خونی؟
هادی – چندتایی خوانده ام. گاهی دقیقا همانجایی می روم که در سفرنامه ها به آن اشاره شده و خودم را در آن دوران تصور می کنم. حس خوبی دارد هر چند که همه چیز تغییر کرده است.
این بار من کمی به فکر فرو می روم. ایرانیان این دوران هم فرق کرده اند. مثلا همین تلگرام بازی ما آن زمان که نبود. بلافاصله می پرسم لابد موقع پیاده روی همه اش سرت لای تلگرام است. اصولا تکنولوژی چقدر در طول سفر و برنامه ریزی به تو کمک می کند؟
– از تکنولوژی قطعا نمی توان چشم پوشی کرد. با استفاده از GPS و خدمات مسیریابی گوگل بهتر می توانم مسیرم را پیدا و مناطق مورد نظرم را شناسایی کنم. شبکه های اجتماعی هم برای معرفی مناطق مختلف توسط محلی ها به من نقش بسیار پر رنگی داشته اند. خصوصا در ایجاد ارتباط با مردم و اشتراک گذاری تجربیاتم و استفاده از راهنمایی های آنان. با این حال کمتر با گوشی ام کار دارم. پیام های نخوانده زیادی دارم که خوانندگان کانال و دوستان فرستاده اند. هر چند باید اشاره کنم که اینترنت اپراتورهای موبایل مناسب نیست و در اغلب مناطق مشکل دارم.
چه مردم محلی و چه من مسافر باید یاد بگیریم چطور با بکدیگر ارتباط بگیریم که حس کنجکاوی هر دو گروه ارضاء شود.
– رفتار مردم خصوصا آنها که می فهمند تو کلا پیاده ای (!)، چطور است؟
– مردم ایران در مهربانی و میهمان نوازی شهره جهانند و من هم از این نعمت بی بهره نبوده ام. در جای جای ایران بارها شاهد این رفتار انسانی بوده ام. در کل اغلب مردم من را با آغوش باز پذیرفتند و خاطره های خوشی از آنها دارم ولی گاهی تلخی هایی هم پیش آمد که در مقابل شیرینی لطف دیگر هموطنان، به چشم نمی آید.
– چه تلخی هایی؟
– تلخی هایی از جنس تقابل سنت و مدرنیته. در مسیرها و نقاط دور دست گاه احساس ناامنی می کنم آن هم درست در میان مردمی که مهربان اند و مهمان نواز. در جایی مثل تهران آمدن و رفتن غریبه ها اصلا به چشم نمی آید اما در جاهایی بسیار دورتر از جاده ها، حتی یک غریبه هم دیده می شود. چه مردم محلی و چه من مسافر باید یاد بگیریم چطور با بکدیگر ارتباط بگیریم که حس کنجکاوی هر دو گروه ارضاء شود.
– بچه مایه داری؟
– نه.من راننده درشرکت نفت هستم و وقراردادای با این شرکت همکاری می کنم
– خرج سفرت از کجا تامین میشه؟
– بر خلاف باور عموم مردم، هزینه این گونه سفرها زیاد نیست. انرژی روزانه ام را با غذاهای ساده ای که در هر جا می شود تهیه وتامین می کنم
– اما تجهیزات و وسایل سفر باید گران باشد؟
– در این مورد با شما موافقم. عینک، کوله پشتی، کفش، لباس، کیسه خواب، چادر، کلاه و وسایل دیگر چون باید سبک و مقاوم باشند، گران هستند که با چندماه کار بیشتر و پس انداز، قبل از سفر آنها را خریدم.
– اسپانسر هم داری؟
– از شروع سفرتصمیم گرفته ام که با هزینه شخصی این کار را انجام بدهم
در ادامه زدیم به کانال خصوصی و از کارهایی که در جریان دارد صحبت کردیم. و دست آخر هم سلفی انداختیم و را بدرقه کردیم که در تمام مدت گفتگو تنها چای میهمان ما بود.
دنیای سفر،جام جم
Monday, 25 November , 2024