هستی و نیستی کتابها
خبر تبریز:کتابها هم مثل ما آدمها برای خود سرنوشت و سرگذشتی دارند. همه در یک سطح نیستند. عمری یکسان ندارند. برخی از آنها روزی جامه وجود به تن میکنند، روزی خریده و خوانده میشوند، و روزی دیگر خاموش و بیصدا رخت برمیبندند و میروند
کتابها هم مثل ما آدمها برای خود سرنوشت و سرگذشتی دارند. همه در یک سطح نیستند. عمری یکسان ندارند. برخی از آنها روزی جامه وجود به تن میکنند، روزی خریده و خوانده میشوند، و روزی دیگر خاموش و بیصدا رخت برمیبندند و میروند. عمر این دسته از کتابها ممکن است در میان یکی دو نسل کشدار هم باشد. با استقبال بازار مواجه گردند و چندین بار تجدید چاپ شوند. حتی بعد از حیات صاحب اثر نیز همچنان چاپ شوند و اقبال مشتری را به روی خود ببینند. اما رفته رفته سایهشان در زمانهای دیگر رو به کاهش میرود، تا جایی که سرانجام برای همیشه از صحنه تاریخ محو میشوند. شاید بتوان گفت بیشتر کتابها در این زمرهاند.
برخی هم شوربختانه فروش نرفته و خوانده نشده جوانمرگ میشوند و راهی دیگ خمیر میگردند تا در دمای سوزان آن تبدلی دیگر بیابند؛ در کالبد کارتن و مقوایی شاید! ظاهرا این موجودات بی-اقبال سهمشان از لطیفه حیات همین بوده که روزی هیاتی شکیل و خوشترکیب پیدا کنند و چندی زینتبخش قفسههای کتابفروشی و کتابخانهای شوند. آنها مادام که در قفسههای کتاب خاک میخورند سرد و بیجنبش، تشنه یک نگاهاند تا مگر دستی به سویشان دراز شود و اوراق بستهاشان را باز کند. دریغا که همچنان باید در انتظار بمانند و جان بفرسایند. این دسته از کتابها در تشبیه به کرم درون پیله میمانند که هیچگاه پروانه نمیشوند تا در آسمان اندیشهای به پرواز درآیند و گرد دانش را بر سر و روی خوانندهاش بیافشانند. سالها هم که در قفسههای کتاب چشمنوازی کنند و در انتظار مخاطبی لحظهشماری نمایند نه دستی آنها را میساید و نه چشم طالبی خریدارشان میشود و نه حتی تورقی؛ خواندنشان بماند پیشکش! در بیثمری و بیحاصلی کامل روزهای عمر را سپری میکنند. وقتی به خود میآیند که میبینند ای دل غافل، گرد پیری بر سر و رویشان نشسته و نوبت غزل خداحافظی سر رسیده است. سرانجام بیرحمانه پس از یک عمر تحمل درد کشنده بیثمری و بی-حاصلی از گردونه نشر خارج میگردند. در اصل، باید گفته شود این نوع کتابها نگون بختانیاند که زنده و ناکام بر دار میشوند! گویی موجودیت آنها از همان آغاز اشتباه بوده است! نمیبایست شناسنامهدار میشدند و وقت و هزینهای صرف تولید آنها میشد!
اما این قصه شامل همه کتابها و همه قلمها نمیشود. از کتابهای بختیار و خوشاقبالی می-توان سخن گفت که علاوه بر زینتبخش ویترین کتابفروشیها خوانده میشوند؛ از قضا، خوب هم خوانده میشوند؛ گاه بخت و اقبال آنچنان به آنها رو میکند که پارهای از صفحاتشان محل رجوع و استناد نویسندهای و یا مورد استفاده مدرس و سخنرانی قرار میگیرد و نام و یادشان در قلم و بیانی میرود. بدینسان مستقیم یا غیرمستقیم محل مراجعات کثیری از مخاطبان قرار میگیرند. این دسته از کتابهای خوش اقبال همچون درختان تناوری را میمانند که پیوسته شاخ و برگ مییابند و سر در متن و پاورقی و فهرست منابع کتابها و مقالات و پایاننامهها باز میکنند. تا میآیند پیر شوند و رخت عزیمت بربندند به واسطه خیل یادکردها روحی جدید در آنها دمیده میشود و کماکان استوار و سرزنده باقی میمانند.
این نوع کتابها را باید در زمره خوشبختترین و خوشطالعترین کتابهای تاریخ نشر به شمار آورد. غروب و افولی در کارشان نیست. جاویدان اثرند. گذشت زمان زنگار پیری بر رنگ و رخسارشان نمینشاند. آثاری سترگ از نویسندگانی بزرگ که فکر و قلم خویش را در خدمت به ادب و پیشرفت فرهنگ معطوف داشتهاند. نویسندگانی که نه به معنی و مفهوم معمولی نویسنده که پیش و بیش از هر چیز اندیشمند و متفکر بودهاند و در تاریخ فکر این مملکت شکفتهاند. در گستره فرهنگ این آب و خاک جای پایی استوار گشودهاند. کسانی که دماغشان پرورده معلومات و دانسته-هایی بود که دور از دسترسی همگان قرار داشت. در زبان فارسی آثار مکتوب به قلم اندیشمندانی از این دست فراوانند که در نوع خود خواندنی و درخور توجه میآیند. دراصل، این قبیل کتابها گنجینههای فرهنگ و ادب پارسی را تشکیل میدهند.
باری، در تاریخ نشر کتابهای نفیس و ارجمندی را میتوان سراغ گرفت، که هیچگاه از منزلت و اعتبار نمیافتند. همیشه دوران تازه و سرزندهاند. باید گفت نگین انگشتری تاریخاند. تاریخ اندیشه بشر به آنها و با آنها زنده است. هر کدام از ارزش ویژهای برخوردارند. این قبیل کتابها بخش بزرگی از نیاز فرهنگی جامعه بشری را پُر میکنند. طلوع اندیشههای جدید مرهون وجود گرانسنگ آنهاست. وقتی بازشان میکنیم گویی سطرسطرشان با ما حرف میزنند. هر یک بیتابانه ما را به جانب خود فرامیخوانند. اندیشهها و مفاهیم بلند را در این کتابها میتوان یافت. هنگامی که سخن از جاودانههای تاریخ فرهنگ کشوری میرود انگشت اشاره به سمت و سوی این قبیل کتابهاست. به همینرو میتوانند برای همیشه تاریخ باشند و باشندگان را از چشمههای جوشان وجود خود بهره-مند گردانند و جاودانه بر روح پیجویان حوزه معرفت سایه افکنند.
برای متفاوت بودن این قبیل کتابها همین اندازه کافی است که گفته آید فرازمانی و فرامکانیاند. به وفور خریده و خوانده میشوند و دست به دست در میان جماعت کتابخوان عاشق میگردند. بسی مرجع و منبع محققین و پژوهشگراناند. همیشه دارای مشتریاند و حرفی برای گفتن و خوانده شدن دارند. گرچه چند صد سال پیش از این چاپ شدهاند اما این برای چنین کتابهایی عمر درازی نیست. کمتر بازجستهای نظری و تتبعات علمی را میتوان سراغ گرفت که از آبشخور این نوع گنجینههای مکتوب سیراب نگردند. درختان تناوری را میمانند که پیوسته شاخ و برگ مییابند و سر در متن و پاورقی و فهرست منابع کتابها و مقالات و یادداشتها باز میکنند و در محافل علمی موضوع گپ و گفت واقع میشوند. تا میآیند پیر شوند و از قافله نشر رخت عزیمت بربندند، به واسطه خیل یادکردها روحی جدید در آنها دمیده میشود و کماکان استوار و سرزنده باقی میمانند. چونان پروانهای رنگارنگ همیشه در آسمان اندیشهها در پروازند و گَرد دانش بر سر و روی خوانندگان میافشانند. کسی از خریدن و خواندن چنین کتابهایی هرگز پشیمان نمیشود. اگر کسی به معنای واقعی کتابخوان باشد آن را از خود دور نمیسازد. در زمره ثروتهای مکتوب خود قلمداد میکند. این دست کتابها حکم کتابهای بالینی را دارند که باید در کتابخانه شخصی داشت و به وقت نیاز خواند. ارزش و اعتبار کتابخانههای شخصی و عمومی به اینهاست. در هر محیط علمیای اثری از خود مینشانند.
همین دست از آثارند که مرز جغرافیایی به خود نمیگیرند و از محدوده این قوم و آن سرزمین درمیگذرند و همواره خوان فراملی میگسترند. پیوسته به زبانهای مختلف ترجمه و شرح میشوند. استعداد زایش و بالندگی در ضمیر این نوع گنجینههای فرهنگی سرشته است.
احمد راسخی لنگرودی،الف
Saturday, 23 November , 2024