یادداشت مهمان:
از مرگ نوشت تا بدانیم: مرگ برایش پایان نیست
حجتالاسلام مسعود دیانی شاعر، منتقد، پژوهشگر حوزه دین و اندیشه و مجری- کارشناس برنامه «سوره» شبکه چهار سیما پس از تحمل یک دوره بیماری سرطان، پنجشنبه ۱۸ اسفند در ۴۱ سالگی درگذشت. مریم معیری فعال فرهنگ و رسانه در این یادداشت درباره روایت دیانی از روزهای بیماریاش نوشته است.
از مرگ نوشت تا بدانیم: مرگ برایش پایان نیست
خبرتبریز:مریم معیری، فعال فرهنگ و رسانه: این یادداشت در مورد مسعود دیانی است، مجریکارشناس شبِ روایت از برنامه شبهای هنر و همینطور برنامه خاص و دقیق و جریانساز سوره. روحانی جوانی که خوب میداند چه زمانی فقط مجری باشد و تنفس رسانهای بدهد و کجا کارشناسی سختگیر شود و با پرسشگری گفتوگو با مهمان را راهبری کند. کسی که ناگاه درگیر بیماری میشود. خیلیها تازه او را در این یکسالِ پس از بیماری شناختند. روحانیای بدون ریش و مو و ابرو با صدایی کمرنگ که حتی در آن حال هم از سخنان کارشناسان یادداشت برمیدارد و سؤالهای دقیق میپرسد. کسی که خودش بیماریاش را در صفحه شخصیاش اعلام کرده و هر چند روز یکبار احوالش را با ما در میان میگذارد.
از پستهای قبلی اینستاگرامش پیداست که اهل اندیشه است، قلمش درخشان است و گاهی تیز و برنده، پویاست و برای زندگی احترام قائل است و چقدر دو دختر و همسرش را دوست دارد. حالا این آدم بیمار شده و بیماریاش هم جدی است و او هم جدی ادامه میدهد. به راهبر کائنات ایمان دارد و راضی است به تقدیر. او مثل برنامههایش که موشکافانه و دقیق با مسائل برخورد میکند، تا جایی که توان دارد و تکلیف خود میداند برای خوب شدن تلاش میکند و قدم در مسیر سخت و مبهم درمان میگذارد. او روزهایی را که شاید منتهی به مرگ شود، با آگاهی طی میکند. مطالعاتی در حوزه مرگ شروع میکند و با آدمهایی که تجربههایی نظیر او دارند، مثل دکتر افروغ و دکتر خانیکی که عمرشان دراز باد، گفتوگو میکند.
دیانی لحظات سخت جدال با این بیماری را با ما به اشتراک میگذارد؛ نمیخواهد به او ترحم کنیم؛ کامنتها را میبندد و صادقانه و بیپروا مینویسد تا بدانیم. نمیترسد و مینویسد. او نمیخواهد چهره کریه سرطان را زیبا جلوه دهد و یا هرگز منکر درد نمیشود و عبایی از معنویت به دور جسم بیمارش نمیکشد.
او صادقانه مینویسد و چون میداند فهمیدن بعضی حالات و دردها سخت است با مثال میگوید. از ترسهایش بدون ترس مینویسد و با دردهایش آه میکشد. دلتنگی و نگرانیاش را برای خانواده بیان میکند. از برخوردهای خوب و بد پزشکان میگوید و از لحظات برزخی پس از شیمیدرمانی . از رنجی که اطرافیان میکشند. از پولی که برای درمان خرج میشود و از شکی که نسبت به تصمیمش برای ادامه درمان داشته، از تجارت سرطان، از غصههای ارغوان، از تغییر نگاه دوستان، از ناتوانی…. او از زندگی یک بیمار مبتلا به سرطان مینویسد. نه تلخ، نه ناامید و نه سیاه. چون مثل یک مؤمن واقعی، مرگ برایش پایان نیست و آن را تلخ نمیبیند و از طرف دیگر تا جایی که میتواند از زندگی دست نمیشوید. تا جایی که میتواند و خدا میخواهد…
حالا مسعود دیانی به دیدار معبود شتافته و شما میتوانید این یادداشت را با افعال ماضی بخوانید؛ اما من نخواستم ماضی بنویسم؛ ماضی گذشته است. جاری نیست. اغلب برای کارهای تمام شده و آدمهای غایب است؛ اما مسعود دیانی و هر آنکس که چراغی در اندیشه و قلب ما بر میافروزد، غایب نخواهد شد. او با کلمات و اندیشههایش زنده خواهد بود. شبهای روشن گفتوگو در هر فصل از برنامه سوره به عنوان میراثی جاوید در یادها خواهد ماند. نوشتههای اینستاگرامی او خوانده خواهد شد و صدای او که بر متنهای چالشبرانگیز و دقیقش در سرمقالههای شب روایت، خوش نشسته، بارها شنیده خواهد شد.
مسعود دیانی به حیات خود ادامه خواهد داد. کاش میشد مثل گذشته، باز هم پست بگذارد و حالا ما را از مرحله جدید حیات و احوالات پس از مرگ آگاه کند.
یادش گرامی و نامش ماندگار و به قول خودش: همین.»
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) –
Saturday, 23 November , 2024