خبرتبریز:“حميد آرش آزاد” در ساعات بعد از نيمه شب ۴ دی ماه ۱۳۲۷ برابر با ۲۵ دسامبر ۱۹۴۸ در تبریز به دنيا آمده كه چون روز تولدش مصادف با ۱۳ ماه صفر بوده، مادر مرحومه‌ اش هميشه عقيده داشت كه او، یک آدم «نحس» و «يک دنده» است كه البته در حال حاضر و در كانون گرم خانواده نيز، خانمش همين عقيده را دارد كه البته به ما مربوط نيست و خود دانند.

به مناسبت سالروز تولد زنده یاد حمید آرش آزاد طنزپرداز چیره دست تبریزی مطبوعات آذربایجان؛
از “فروغ آزادی” تا “امین”، از “گل آقا” تا “اعتماد”
خبرتبریز به نقل از یازاکو _ “حميد آرش آزاد” در ساعات بعد از نيمه شب ۴ دی ماه ۱۳۲۷ برابر با ۲۵ دسامبر ۱۹۴۸ در تبریز به دنيا آمده كه چون روز تولدش مصادف با ۱۳ ماه صفر بوده، مادر مرحومه‌ اش هميشه عقيده داشت كه او، یک آدم «نحس» و «يک دنده» است كه البته در حال حاضر و در كانون گرم خانواده نيز، خانمش همين عقيده را دارد كه البته به ما مربوط نيست و خود دانند.
“حمید آرش آزاد” در ساعات بعد از نیمه شب ۴ دی ماه ۱۳۲۷ برابر با ۲۵ دسامبر ۱۹۴۸ در تبریز به دنیا آمده که چون روز تولدش مصادف با ۱۳ ماه صفر بوده، مادر مرحومه‌ اش همیشه عقیده داشت که او، یک آدم «نحس» و «یک دنده» است که البته در حال حاضر و در کانون گرم خانواده نیز، خانمش همین عقیده را دارد که البته به ما مربوط نیست و خود دانند.
محل تولد “آرش آزاد” خانه‌ ای در کوچه‌ «باغ دربندی» بود. محل دربند یک متری و هزار پیچ که یک سرش به کوی «سیداسلام» و سر دیگرش به «کوره‌ باشی» ختم می شود که اینها هم به ترتیب، به خیابان‌های «ملل متحد» و «منجم» مربوط می‌شوند. پس خیلی هم بی‌ربط نیست که یکی از نام‌ های مستعار خودش را «کوره‌ باشی اوشاغی» انتخاب کرده است.

حمید آرش در مقطع ابتدایی، ۵ سال در دبستان «نوروز» در همان کوره‌ باشی درس خوانده، کلاس ششم ابتدایی را در مدرسه‌ های «ویچویه‌ ای» و «کوزه‌ کنانی» در محله‌ «کوزه‌ گرخانا اوستو» ـ ابتدای خیابان حجتی فعلی ـ گذرانده، سه سال سیکل اول متوسطه را در دبیرستان «رازی» بوده و سیکل دوم را نیز در رشته‌ «ادبی» در دبیرستان‌ های «ضمیمه‌ دانش‌ سرا» و «دهخدا» خوانده و در واقع، مانند یک مرده‌ مشغول ذمه، از گوری به گور دیگر فرار کرده و بالاخره یک ورقه‌ دیپلم در رشته‌ ادبی گرفته است.
از نظر تحصیلات عالیه نیز، «آرش» در سال ۱۳۴۹ در کنکور سراسری، در رشته‌ «زبان و ادبیات فارسی» از دوره‌ روزانه‌ دانشگاه تبریز قبول شده که پس از سه سال تحصیل در این رشته، موفق به ترک تحصیل اجباری شده است. بعد در رشته‌ «حقوق قضایی» از دانشگاه تهران قبول شده و بعد از دو سال اقامت در تهران، به طرزی بسیار عارفانه و پیروزمندانه، توانسته است به افتخار «سه ترمه» شدن نائل شده و به آغوش تبریز بازگردد. البته در نهایت، دوره‌ های شبانه‌ رشته‌ «علوم اجتماعی» در دانشگاه تبریز به دادش رسیده و آبرویش را خریده، وگرنه…!
جالب است که با این همه افتخارات فراوان، همیشه به فرزندانش نصیحت می‌ کند که به طور مرتب در کلاس‌های مدرسه و دانشگاه حاضر بشوند، شب و روز مطالعه بکنند، خوب درس بخوانند و…!
از نظر شغلی نیز، جناب «آرش» چند سالی آموزگار مقطع ابتدایی و دبیر مقطع «راهنمایی تحصیلی» بود. بعد از ترک موفقیت‌ آمیز این شغل نیز، آن اندازه که حاجی بازاری های پولدار «صیغه» عوض می‌ کنند، جناب «آرش» هم شغل عوض کرده و شاید بتوان گفت که از نظر تعداد و تنوع مشاغل، رکورد شکسته و در نهایت، با تحریکات، زیر پا نشستن‌ ها و از راه به در کردن‌های یک رفیق ناباب، به شغل «روزنامه‌نگاری» رو آورد.
«آرش» کار روزنامه‌ نگاری را با روزنامه‌ «فروغ آزادی» آغاز کرد و بعد از همکاری با سه روزنامه و هفته‌ نامه‌ های دیگر، بالاخره به صورت یک عنصر نفوذی و مشکوک، وارد روزنامه‌ «امین» شد که سال‌ها در آنجا کار کرد و بالاخره بازنشسته شد.
«آرش» از سال ۱۳۷۴ همکاری با موسسه «گل‌آقا» را آغاز کرده و آثار طنزآمیز خود را به صورت شعر و نثر، در هفته‌ نامه و ماهنامه‌ «گل‌آقا» و نیز در «بچه‌ها… گل‌آقا» به چاپ رسانده است، او یکی از «همکاران پیوسته» در گل‌ آقا بوده و هست که همکاری بسیار جدی و دائمی دارد و آثار طنز آمیزش با نام‌ هایی همچون: «گول اوْغلان»، «قزلباش»، «طوطی بالاسی»، «بچه طوطی»، «بیگلر بیگی»، «وروجک تبریزی»، «لک لک کوتوله»، «خان‌ دایی»، «کوره‌ باشی اوشاغی»، «آراز» و غیره در نشریات مختلف «گل‌ آقا» به چاپ رسیده است. در ضمن، او نخستین کسی بود که شعرهای طنزآمیز به زبان تورکی را در «هفته‌ نامه‌ گل‌آقا» به چاپ رساند.
آرش آزاد تا امروز، کتاب های «مفتون خاک» اثر «طالب آپ آیدین»، «یاغی» اثر «یاشار کمال»، «گرگ‌ های قانلی دره» اثر «دورسون چاملیجا» و «مسافران سیاره‌ آلفا» اثر «امیل پتایا» را ترجمه و منتشر کرده و نیز کتاب جاودانه‌ «هوپ ـ هوپ‌ نامه» اثر «میرزا علی‌اکبر طاهرزاده ـ صابر» را از الفبای سیریلیک به خط رایج در ایران برگردانده و به چاپ رسانده است و از اشعار «تورکی» و «فارسی» خود وی نیز در دو کتاب «جیزیغیندان چیخما بالا» و «جولو ـ جولویه قالمادی» منتشر شده که در نخستین ماه‌های بعد از چاپ، خیلی زود به فروش رفته‌ اند و در حال حاضر نیز، دهها داستان کوتاه طنزآمیز و بیشتر از دو هزار قطعه اشعار طنزآمیز و بیشتر از دو هزار قطعه اشعار طنز سیاسی ـ اجتماعی دارد که بخش‌هایی از خانه را اشغال کرده‌ اند و آماده‌ چاپ هستند که البته، سر و صدای اهالی خانه را هم در می آورند، چون اجازه‌ جا به جای آنها و تمیز کردن یکی از اتاق‌ های اشغال شده را هم نمی دهد!

سطور فوق تنها بخشی از زندگینامه زنده یاد حمید آرش آزاد است که به قلم خودش بوده و از سوی “سیامک آرش آزاد” فرزند و یادگار این طنزپرداز پیشکسوت تبریزی در اختیار رسانه ها قرار گرفته و همانا مطالعه اشعار و آثارش نشان می دهد که قلم فرسایی آن مرحوم نه تنها برای مطبوعات دوران زندگی خود بلکه برای تمام سنوات رسانه های این دیار، جذابیت داشته و تاریخ انقضا ندارد.
مین اوچ‌ یوز ایرمی یئددی‌ ده گلدیم بو دونیایا/ گلدیم اوْلام عؤمور بوْیو طنز ایله همسایا/ حتماً بوْروکراسی آز ایمیش من گله‌ن زمان/ چون صبح اوْلدو، چکمه دی ایش‌ لر گون‌اوْرتایا/ منده‌ ن قاباقکی قارداشیم اؤلموشدو اوّل ایل/ نؤوبت منه چاتاندا، قوْیوب عزراییل مایا/ چون افتخارلی اؤلکه‌ ده دوْغموش آنام منی/ دایم ایشیم گیر اوْلدو، باشیم دوشدو غوْوغایا/ «کمبوجیه» گئدیب، اؤکوز اؤلدوردو مصرده/ یوز مین‌ ده قامچی ووردو «خشایارشا» دریایا/ آنجاق‌ کی، منده چون یوْخ‌ ایدی عقل‌ ایله شعور/ وئردیم بؤیوک‌لرین باشا – باش زحمتین ضایا/ اوْنلار خزانه‌لر تالاییب، اؤلکه‌ لر آلیب/ من ائتمی‌شم کاغیذ – قلمی ال‌ ده سرمایا/اوْنلار قوْشون چکیب، دؤیوشوب شرق – غرب‌ ایله/ من ناخلف‌ ده‌ گیرمی شم اوْنلارلا دعوایا/ «آدم» بابام بهشتی ایکی بوغدایا ساتیب/ من‌ ده بو دونیانی ساتیرام ایندی آرپایا/ القصّه، گلمی شم بئله دؤوراندا کئف چکه‌ م/ ال‌ ده قاشیق، هجوم گتیره‌ م گونده شوْربایا/ وارسیل یئیه‌ نده خاویاری، طاووسون دؤشون/ من‌ ده ائده‌م قوْناق اؤزومو بیر یومورتایا/ گلدیم‌ کی طنز‌ایله اوْیادام خلقی اویقودان/ تا اویمویا داها کلکه، رنگه، حوْققایا/ گلدیم ریاکارین آچام اوْوجون بو دونیادا/ بیر ایش گؤره‌ م‌ کی، تیخدیغی بال دؤنسون ازوایا/ حق چون آجی‌ یدی، قاتدیم اوْنو دادلی طنز ایله/ درمان اوچون، اوْ زنجفیلی بوکدوم حلوایا/ اکدیم گولوش گولون دوْداغیندا بو ائل‌ لرین/ ائل‌ ده اوْ قدر لُطف ائله‌ ییب، گلمه‌ ز هئچ سایا/ تورک «آرش» اوْلدوم، آتدیغیم اوْخ دگدی دوز خالا/ هئچ یانمازام جانیم اوْلا قوربان بو سئودایا…
نکته جالب توجه اینکه، آن مرحوم علاوه بر روزنامه فروغ آزادی به عنوان قدیمی ترین نشریه منطقه آذربایجان با ویژه نامه طنز روزنامه اعتماد نیز همکاری داشت و از سوی دبیرخانه پنجمین دوره جشنواره «آنامین یایلیغی» به‌ عنوان دومین طنزنویس برتر ۹۰ سال اخیر برترین‌های فرهنگی ـ ادبی منطقه آذربایجان انتخاب گردید و آخرین کتابش تحت عنوان «اوخو آت یایین گیزلت!» در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسید… روحش شاد و یادش گرامی.